اگر روزی دوستتان رییس شما شد، چه باید بکنید؟
بسپار- همکارتان بهتازگی ارتقا گرفته است. حالا به جای آنکه همکار همترازتان باشد، رئیستان است. آیا باید در روابط شما تغییری ایجاد شود؟ آیا باید رفتار متفاوتی داشته باشید یا از او انتظار دارید رفتار متفاوتی با شما داشته باشد؟ بهعبارت دیگر چگونه باید نحوه رفتار با کسی را که به تازگی به سطحی بالاتر از شما رسیده است مدیریت کنید، کسی که احتمالا در گذشته با او دوستی داشتهاید.
افراد خبره چه میگویند
رابرت ساتون بهعنوان پروفسور دانشگاه استنفورد و نویسنده مجموعه «قانون بیشعور نبودن، هم برای شما و هم برای رئیستان» میگوید: «این موقعیت عجیبی است که هر شخصی ممکن است در آن قرار بگیرد». ساتون میگوید دو ریسک عمده وجود دارد. اولی این است که همکار همتراز سابق شما «نمیتواند موقعیت جدید را درک کند و وانمود میکند که هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و مانند گذشته با شما مثل یک دوست رفتار میکند» که ممکن است برای شما بد نباشد اما «برای گروه خوب نیست». ریسک دوم این است که این افراد دچار غرور ناشی از قدرت شوند، زیاد حرف بزنند، همه را تحت فشار بگذارند و به کسی گوش ندهند». خوشبختانه شما میتوانید به کاهش این ریسک کمک کنید. مایکل واتکینز، نویسنده «اولین 90 روز» میگوید بعضی اوقات لازم است با رئیس جدیدتان طوری رفتار کنید که با رئیسی که هیچوقت ندیدهاید رفتار میکردید. این به معنای شروع همکاری جدید، شفافسازی انتظارات و کمک به آنها در دستیابی به چند موفقیت کوچک در ابتدای کارشان است، اما نمیتوانید رابطهای که از قبل وجود داشته را نادیده بگیرید. در اینجا به شرح چگونگی این گذار میپردازیم.
قبول کنید که اوضاع تغییر خواهد کرد
فکر نکنید که شما با همکار سابقتان که اکنون رئیستان است، هنوز میتوانید آخر هفته با هم برای صرف نوشیدنی بیرون بروید یا با هم ناهار صرف کنید. ساتون میگوید: «هنوز میتوانید با هم رابطهای گرم و توام با احترام داشته باشید» اما اگر رئیس جدیدتان درک درستی از موقعیت جدید خود داشته باشد با شما تا حدی «فاصله اجتماعی» خود را حفظ خواهد کرد تا بهتر بتواند در جهت راهنمایی و ارزیابی شما در شغلتان گام بردارد. اگر شما دو نفر دوستان خوبی هستید، این مساله میتواند تا حدی دردناک باشد. اما واتکینز میگوید: «به ندرت اتفاق میافتد که یک دوست بتواند شما را مورد ارزیابی قرار دهد.» این تغییر را شخصی تلقی نکنید. این بهترین کار برای کسب و کار و در نهایت برای خود شماست.بدانید که این موضوع ممکن است مزیتهایی برای شما داشته باشد، اما انتظاری برای آن نداشته باشید.واتکینز میگوید اینکه قبلا با رئیستان کار کرده بودید خود یک مزیت بزرگ است: «تا حدی، آن شخص و روشهای او را میشناسید». ساتون نیز در تایید این امر میگوید: «اگر او شخصی است که با او رابطه خوبی دارید، این موضوع میتواند شما را در موقعیتی قرار دهد که در آن دارای یک متحد مهم هستید. شاید بتوانید راحتتر برای پروژهها تاییدیه بگیرید و اگر ایدهای دارید احتمالا او بهتر به شما گوش خواهد داد» اما در مورد هیچچیز اطمینان کامل نداشته باشید. واتکینز میگوید یکی از اشتباهات بزرگ افراد این است که «بر مبنای رابطه گذشته با رئیس به دنبال رفتار ویژهای از طرف او هستند یا طوری رفتار میکنند که گویی همان اثری را بر او دارند که قبل از رئیس شدن وی داشتهاند.» احتمالا رئیستان میخواهد به همه نشان دهد که توجه مساوی نسبت به آنها دارد، حتی در رابطه با همتیمیهای سابقش.
درباره رابطه جدید صحبت کنید
در حالت ایدهآل، رئیس جدیدتان با شما مینشیند تا درباره اینکه از این پس چگونه با هم کار خواهید کرد، با شما گفتوگو کند. اما اگر این کار را نکرد، خودتان پیشقدم شوید. به او بگویید درک میکنید که اکنون مسائل فرق کرده است و اینکه میخواهید روش جدیدی را برای نحوه کار با یکدیگر پیدا کنید. ساتون این کار را از زمانی که یکی از همکاران همترازش ارتقا یافت و رئیس واحد شد انجام داد، به او گفت: «اکنون شما رئیس من هستید. تصمیمگیری با شماست و هرچند ممکن است با همه آنها موافق نباشم اما آنها را دنبال خواهم کرد.» در اینجا هدف این است که به همکارتان کمک کنید، مرجعیت جدید خود را بر شما بپذیرد و به او نشان میدهید که به او برای انجام کار اعتماد دارید. حتی دادن یک علامت کوچک نیز طبق نظر واتکینز میتواند مفید باشد، مثلا گفتن اینکه «منتظر این هستم که با شما در سمت جدیدتان کار کنم». این کار باعث میشود خیال رئیستان از اینکه مجبور شود همواره تغییر معادله قدرت را به شما گوشزد کند، راحت شود. «نباید کاری کنید آن شخص احساس کند همواره قدرت خود را به رخ بکشد چون شما او را به رسمیت نمیشناسید».
فکر کنید چگونه میتوانید کمک کنید
اگر همواره با خودتان درگیر هستید که چرا همکار همتراز شما ارتقا گرفته است، ممکن است نفس و ضمیرتان جریحهدار شود. آنچه مهم است اینکه از این مساله عبور کنید و بر این مساله تمرکز کنید که برای موفق شدن رئیستان چه کمکی میتوانید به او ارائه دهید. این مساله برای او بسیار مهم است و او احتمالا زمان و انرژی زیادی را صرف خواهد کرد تا بفهمد چگونه میتواند در شغل جدید خود تاثیرگذار باشد، پس طبق نظر واتکینز با او همدل باشید و سعی کنید نیازهای او را پیشبینی کنید. او میگوید «هرچه موقعیتی که رئیستان در آن هست را بهتر درک کنید، فرد بهتری برای او هستید». ساتون نیز در موافقت با این مساله تاکید میکند که هدف شما باید حمایت از همکار همترازی باشد که اکنون رئیستان است تا او بتواند «در سمت جدید خود رشد کند. میتوانید به او کمک کنید تا سازوکارها را سازماندهی کند، چشمانداز، استراتژی و اهداف خود را شکل دهد یا داوطلب انجام یک پروژه خاص شوید تا به آنها کمک کند تاثیر عمیقی را در یک زمان کوتاه به جای بگذارند. به نظر واتکینز سعی کنید صبور باشید. «آنها احتمالا قادر نخواهند بود از همان ابتدا عملکردی در همان سطح رئیس قبلیتان داشته باشند. آنها در مسیر یادگیری هستند».
تنها به رفتار دوستانه و رازدار بودن اکتفا نکنید
ساتون در کتاب خود با عنوان «رئیس خوب، رئیس بد» توضیحی میدهد که تحقیقات نشان میدهند وقتی شما مدیر میشوید احتمال وقوع دو اتفاق بسیار زیاد است: «افراد شروع به تعریف و تمجید از شما میکنند، و از دادن خبر بد به شما پرهیز میکنند.» میتوانید از هر دوی این اتفاقات اجتناب کنید. واتکینز توصیه میکند «اول، روی روابطی متمرکز شوید که برای خود آنها و برای کل کسب و کار ارزش ایجاد کند». به آنها حمایت و اطلاعات بدهید، اما نه به شکلی که آنها فکر کنند شما «سیاسیکاری» میکنید.
مطمئن شوید آنچه را که مطرح میکنید موثق و مربوط باشد. دوم، خودتان را بهعنوان چهرهای نشان دهید که میخواهد موضوع را همانطور که هست بیان کند و توجه کارمندان را به موضوعات جلب کند. ساتون میگوید: حقیقتگویی تا حدی ریسک نیز با خود دارد، اما در مقام یک همکار همتراز سابق این یکی از ارزشمندترین کارهایی است که میتوانید انجام دهید. حتی دادن فید بک مستقیم و شخصی نیز قابل قبول است، بالاخص زمانی که ارتقای آن شخص باعث شد که او دچار غرور ناشی از قدرت شده باشد. این دین را به گردنشان دارید که آنها را کنار بکشید و بگویید کمی آرامتر باشند، بالاخص زمانی که رفتار آنها متکبرانه یا مخرب است. اگر رئیس شما به این نتیجه برسد که میتواند روی صراحت شما تکیه کند، بیشتر احتمال دارد که به شما بهعنوان عامل انتشار عقاید مراجعه کند.
زمانی که رابطهتان چندان مستحکم نیست
گاهی اوقات اتفاق میافتد که فرد ارتقا گرفته که قبلا همتراز شما بوده است کسی نیست که در گذشته با او رابطه خوبی داشتهاید. اما کنار آمدن با او در حال حاضر اهمیت بسیار زیادی دارد. ساتون میگوید: «اگر او شخصی است که واقعا از او خوشتان نمیآید یا حتی او قصد ضربه زدن به شما را دارد» با این حال، دو وظیفه برعهده شماست. اول «با او مهربانتر باشید». دوم، از طریق شبکهتان، برای خود حامی پیدا کنید. او میگوید: «بفهمید کدام یک از متحدانتان چه در تیم و چه در خارج از تیم میتواند به رئیستان فشار بیاورد که رفتار بهتری با شما داشته باشد.» در نهایت چه از آن شخص خوشتان بیاید یا نیاید، او اکنون یکی از مهمترین افرادی است که در محیط کار با او سر و کار دارید.
اصولی که باید به خاطر داشت:
– به شکل کاملا پذیرنده تصدیق کنید که همکار همتراز سابقتان اکنون مسوول امور است و شما مایل هستید با او همکاری خوبی داشته باشید.
– خودتان را به جای او بگذارید و سعی کنید بفهمید چه چیزی به او کمک میکند تا موفق شود.
– خودتان را از دیگران که نمیخواهند نگرانی و اخبار بد را به او بدهند متمایز کنید.
– فکر نکنید که رابطه هیچوقت تغییر نمیکند، این اتفاق میافتد و باید بیفتد.
– انتظار رفتار استثنایی از رئیستان بهخاطر آنکه در گذشته با او کار کردهاید نداشته باشید.
– تملقگویی نکنید. شاید بقیه این کار را انجام دهند، اما رئیس جدیدتان متوجه چنین رفتارهایی خواهد شد.
مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR