مقالات

داستان سرمایه ها و سرمایه داران ایرانی/ شاهرخ ظهیری، پدر صنایع غذایی ایران: ابتکار و خلاقیت، راه حل مشکلات زندگی ست

بسپار می نویسد، پدر صنایع غذایی ایران به واسطه بیش از نیم قرن تلاش و کارآفرینی، سلطان سس، نخستین واردکننده خودروی BMW به ایران در سال 1332، نفر چهارم در فهرست منتشر شده میلیاردرهای ایرانی و چندین و چند عنوان دیگر، شاهرخ ظهیری را تعریف می کند.
 

شاهرخ ظهیری در سال 1309 در ملایر به دنیا آمد. پدرش تجارت پیشه کرده بود و فرش به این شهر و آن شهر می برد اما روزگار به کام نبود و بازار به کسادی گرایید. به این ترتیب ظهیری و خانواده اش ملایر را ترک کردند وبه تهران کوچیدند.

شغل پدر، خانواده را پس از دو سال زندگی در تهران به قم کوچاند. در سال 1314 و در زمان اوج قدرت رضاشاه، ریاست اداره انحصار تریاک که زیرنظر وزارت مالیه بود، به پدر شاهرخ ظهیری رسید و به ناچار خانواده راهی قم شد. ظهیری، دوران دبیرستان را در رشته ادبی و در دبیرستان حکیم نظامی قم به پایان رساند. پس از آن از سد کنکور که آن موقع چندان بلند و غول آسا نبود، گذشت و در رشته حقوق دانشگاه تهران به ادامه تحصیل پرداخت. ظهیری البته در کنار تحصیلات دبیرستانی، مدتی هم به تحصیلات حوزوی مشغول بود و با مسایل فقهی آشنایی داشت که همین عامل در گرایش او به رشته حقوق دانشگاه تهران موثر بود. 

شاهرخ ظهیری، اولین شغل خود را در حرفه معلمی دبستان تجربه کرد. در زمانی که او تازه سال پنجم دبیرستان را به اتمام رسانده بود پدرش بر اثر ابتلابه سل دار فانی را وداع گفت. بنابراین سرپرستی خانواده به شاهرخ ظهیری رسید. دولت وقت آن زمان شرایط اشتغال را برای او با معافی کفالت سربازی و سپس استخدام در اداره فرهنگ قم با مدرک تحصیلی پنجم دبیرستان فراهم کرد. تاریخ استخدام او مهرماه 1328 بود در حالی که 18 سال بیشتر نداشت. از حقوق 64 تومانی تدریس، ماهانه 10 تا 12 تومان آن خرج اجاره خانه می شد. خود ظهیری یکی از دلایل اصلی علاقه به تحصیل در رشته حقوق را روحیه شیخوخیت و کدخدامنشی خود می داند. او می گوید: “از همان دوران جوانی برای حل  فصل مشکلات دیگران و رفع اختلاف های موجود میان افراد، خود را شایسته نشستن بر جایگاه داوری و قضاوت می دیدم.” 

اما تمام دغدغه شاهرخ ظهیری جوان در معلمی خلاصه نمی شد. او کارآفرینی را در اندیشه خود می پروراند، در حالی که تحقق چنین آرزویی از مسیر کارمندی دولت و حرفه معلمی نمی گذشت. فروشگاه منسوجات کارخانه درخشان یزد در مقابل سبزه میدان تهران، برای شاهرخ ظهیری در حکم ایستگاه اول قطاری بود که او را تا قله صنعت غذایی ایران رساند. صبح یکی از روزها از رئیس اداره تدارکات شهربانی وقت نامه ای می رسد که هراتی را در شوک فرو می برد. در آن نامه اعلام شده بود که شهربانی دیگر قصد خرید پارچه یونیفورم از درخشان یزد را ندارد. در آن زمان، شهربانی کل کشور همه ساله میلیون ها متر پارچه موردنیاز تهیه یونیفورم ماموران و افسران خود را از کارخانه درخشان یزد خریداری می کرد و از محل فروش آن سود خوبی نصیب کارخانه درخشان یزد می شد. اما نامه فسخ قرارداد شهربانی کل کشور وقت با درخشان یزد، تهدید بزرگی برای ادامه کار این کارخانه محسوب می شد. پس شاهرخ ظهیری باید دست به کار می شد. او هراتی، مسوول فروشگاه را مجاب کرد که می تواند این مشکل را حل کند و دو روز فرصت خواست. شاهرخ ظهیری که در آن زمان اواخر سال سوم دانشکده حقوق را می گذراند و تا گرفتن لیسانس حقوق فاصله ای نداشت، صبح فردای آن روز قدم زنان راهی شهربانی کل کشور شد. از پلکان ورودی کاخ شهربانی بالارفت و سراغ دفتر رئیس اداره تدارکات را گرفت، اما نگهبان مسلح کاخ مانع ورود او شد. اصرار او باعث می شود راه دفتر افسر نگهبان را به او نشان دهند. ظهیری در این باره می گوید: “آن روز موفق شدم وقت ملاقاتی برای صبح فردای آن روز با عالی ترین مقام شهربانی کل کشور به دست آورم.” ساعت 6 صبح روز بعد در دفتر تیمسار رئیس اداره تدارکات شهربانی حاضر شدم. فرصت زیادی نداشتم، پس شروع کردم: “جناب تیمسار من کارمند فروشگاه کارخانه درخشان یزد هستم. گویا امسال دستور فرموده اید که شهربانی دیگر از کارخانه ما پارچه نخرد. در حالی که پارچه های کارخانه درخشان یزد به تصدیق همه اهل فن هم کیفیت بالایی دارد و هم قیمت آن بسیار منصفانه و رقابتی است. بنابراین امروز خدمت رسیده ام تا تقاضا کنم آن دستور را لغو بفرمایید، چون اگر دستور جنابعالی اجرا شود علاوه بر خسارت سنگین به کارخانه، من و عده زیادی از کارکنان آن بیکار و رزق و روزی خود را از دست خواهیم داد.” صحبت های آن روز و آن ساعت شاهرخ ظهیری اثر خود را گذاشت. تیمسار بی آنکه پاسخی به او بدهد گوشی تلفن را برداشت و به آجودان خود با لحن خشک و آمرانه دستور داد: “پارچه امسال را هم از درخشان یزد بخرید.” این اقدام ظهیری در آن زمان سروصدای زیادی در بازار به پا کرد و باعث شد تا بسیاری تجار سرشناس آن وقت بازار برای شاهرخ ظهیری جوان حساب جداگانه ای باز کنند. هراتی، مسوول فروشگاه نیز مبلغ 500 تومان پاداش برای او در نظر گرفت.

[EasyDNNGallery|18201|Width|200|Height|200|position||resizecrop|False|lightbox|False|title|False|description|False|redirection|False|LinkText||]

عزم و اراده شاهرخ ظهیری، راه را برای موفقیت او هموارتر کرد. کارفرمای او وضع مالی مساعدی پیدا کرد و تصمیم گرفت فعالیت خود را به حوزه های دیگری هم گسترش دهد. بنابراین شرکتی به نام شرکت ماشین های فلاحتی تاسیس و نمایندگی ماشین های کشاورزی نظیر تراکتور و کمباین را از شرکت آستین انگلیس گرفت و همزمان موفق به اخذ نمایندگی خودروهای بی ام و از آلمان غربی آن زمان شد. محل شرکت جدید در جاده قدیم شمیران، شریعتی امروز بود. در آن زمان، که مقارن بود با سال 1332 و دوران پس از کودتای 28 مرداد، ظهیری به دستور هراتی از فروشگاه کارخانه درخشان یزد به شرکت ماشین های فلاحتی منتقل و مسوولیت گشایش اعتبارات اسنادی امور گمرکی و ترخیص خودروها و ماشین آلات وارداتی از گمرک خرمشهر را به دست گرفت. 

[EasyDNNGallery|18203|Width|200|Height|200|position||resizecrop|False|lightbox|False|title|False|description|False|redirection|False|LinkText||] در دهه 30 خورشیدی، هنوز خط مونتاژ خودروی پیکان توسط برادران خیامی در ایران به راه نیفتاده بود. بنابراین خودروهای مورد نیاز کشور از آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه و برخی کشورهای اروپایی وارد ایران می شد. ترخیص خودروهای سواری که توسط شرکت ماشین آلات فلاحتی وارد گمرک خرمشهر می شد برعهده شاهرخ ظهیری بود.

پس از مدتی کوتاه که شاهرخ ظهیری در شرکت ایران و غرب به فعالیت مشغول شد، به مدیرعاملی یکی از شرکت های تابعه آن به نام شرکت مهکشت رسید که در کار واردات ماشین آلات کشاورزی بود. این شرکت زیرمجموعه شرکت هایی بود که زیر عنوان گروه ماه به صورت هلدینگ کار می کردند. او بعدها در شرکت آفتاب شرق در خیابان فردوسی که متعلق به محلوجی ها (اکبر، اصغر، خلیل) بود، به سمت مدیر فروش منصوب و مشغول به کار شد. اما دست تقدیر، سرنوشت دیگری را برای او رقم زد. با آمدن سرلشکر ریاحی به وزارت کشاورزی، سیاست های دولت وقت درخصوص تهیه و تامین ماشین آلات کشاورزی دستخوش تغییر شد. اینگونه که وزارت کشاورزی قراردادی برای ساخت تراکتور با کشور رومانی منعقد کرد و به این ترتیب اولین کارخانه تراکتورسازی در تبریز راه افتاد. بعد از تاسیس این کارخانه، کسب و کار شرکت آفتاب شرق که در کار واردات تراکتور و سایر ماشین آلات کشاورزی بود کساد شد. پس از آن بود که ظهیری به کار دولتی روی آورد. او به مدت چهار سال در سمت مدیر مالی و ذی حساب در سازمان آب و برق گیلان مشغول شد. ظهیری در بازگشت به تهران بار دیگر ارتباط خود را با تشکیلات شرکت ایران و غرب و شخص صراف زاده برقرار کرد. به توصیه صراف زاده و شرکا ظهیری برای راه اندازی یک شرکت صنایع غذایی ترغیب شد. در آن زمان صنایع غذایی در ایران از محدوده تولید کمپوت و رب گوجه فرنگی و تولیدات فله ای دیگری چون خیارشور و ترشی فراتر نمی رفت. محصولات آمریکایی و اروپایی نیز بازار ایران را در دست داشتند. ظهیری به دلیل توجه روزافزون مصرف کنندگان به محصولات کنسرو شده به این سمت رفت و مقدمات تاسیس شرکت مهرام را فراهم کرد. سال 1349 بود و ظهیری اولین دفتر شرکت مهرام را در پاساژ سلامت واقع در خیابان سعدی جنوبی راه اندازی کرد. رقبای بزرگی نیز در دور و اطراف مهرام در آن زمان وجود داشتند. قبلاشرکت کنسروسازی یک و یک در دشت مرغاب استان فارس احداث شده بود. چند ماه پس از راه افتادن مهرام، شرکت کنسروسازی چین چین خراسان فعالیت خود را شروع کرد. با این حال، ظهیری از میان محصولات کنسروی و غذایی، تولید سس را انتخاب کرد. ایده تولید سس مهرام البته به پیشنهاد باجناق شاهرخ ظهیری بازمی گردد. ظهیری خود در این باره می گوید: “در آن زمان باجناق من با یک ایرانی دیگر در بورسیه معروف صنایع غذایی کرافت ( kraft) آمریکا که محصولاتش به تمام دنیا صادر می شد، کارآموزی کرده بودند. آنها بعد از بازگشت به ایران به من پیشنهاد کردند که یک کارخانه تولید سس راه اندازی کنیم. قبول کردم و به وزارت صنایع رفتم و مجوز احداث یک کارخانه تولید سس را در شهر صنعتی البرز قزوین گرفتم.” در عین حال، در سال 1351 در حالی که اولین محصولات تولیدی مهرام رفته رفته جای خود در میان مصرف کنندگان ایرانی باز می کرد، ظهیری با 30 سال خدمت که پول پنج سال آن را یکجا به حساب دولت ریخته بود، خود را از خدمات دولتی بازنشسته کرد.
استاندارد کرافت آمریکا، شرایط ویژه ای را برای تولید سس تعریف می کرد. شرایطی که در ایران آن زمان دست و پای شاهرخ ظهیری را برای تولید سس مهرام بسته بود. براساس این استاندارد، درصد اسید سس تولیدی باید پایین تر از سرکه های معمولی می بود. بنابراین تولید محصول سس مهرام به سرکه مرغوب و استاندارد نیاز داشت، در حالی که آن نوع سرکه در بازار آن موقع پیدا نمی شد. پس ظهیری باید راه چاره ای برای تولید سس مهرام می اندیشید. در آن زمان کارخانه تولید سرکه وردا در تهران فعالیت داشت که متعلق به شهرام پهلوی نیا، پسر اشرف پهلوی بود. این کارخانه قادر بود سرکه استاندارد مورد نیاز شاهرخ ظهیری را تامین کند. ظهیری برای خرید این کارخانه وارد مذاکره شد و در نهایت توانست وردا را به مبلغ 30 میلیون تومان از شهرام پهلوی نیا خریداری کند. با خرید کارخانه وردا، مهرام وارد مرحله تولید شد. ظهیری بلافاصله دو خط تولیدی یکی از انگلیس و دیگری از آلمان در مهرام به راه انداخت. کارخانه سرکه وردا را هم با ماشین آلاتی که از آلمان وارد کرد بازسازی نمود. در شروع کار، شرکت مهرام برای تولید هفت نوع سس، یعنی سس مایونز، سس فرانسوی، سس هزار جزیره، سس ایتالیایی، سس ساندویچ و سس ماهی و کچاپ برنامه ریزی کرده بود. ظرفیت رسمی تولید کارخانه نیز در آن زمان 2 تا 3 تن معادل 100 کارتن بود. حدود 13 کارگر هم در کارخانه مشغول به کار بودند، از آنجا که خط تولید کارخانه بسیار پیشرفته و خودکار بود نیاز زیادی به نیروی کار در خط تولید وجود نداشت. اما جا انداختن فرهنگ مصرف سس مهرام در میان ایرانیان آن زمان برای ظهیری و تیم او به مراتب سخت تر از راه اندازی کارخانه بود. مردم آن زمان تاکنون چنین محصول غذایی را نه چشیده و نه حتی دیده بودند. بنابراین ظهیری دست به ابتکاری جالب زد.
مهم ترین کاری که برای فروش محصولات مهرام باید انجام می شد، ایجاد اشتهای کاذب نسبت به آن محصولات در میان مردم بود. ظهیری درباره آن چنین توضیح می دهد: در ابتدا برای فروش دو گروه توزیع کننده و خریدار داشتیم که گروه اول جنس را در سطح شهر پخش می کردند و گروه دوم با هزینه خودمان محصول را خریداری میکردند تا مغازه داران ترغیب به خرید بیشتر از ما بشوند! بعد از مدتی که کمی در بازار جا افتاده بودیم دیدم که این روش دیگر جوابگوی کار ما برای بازاریابی نیست انجا بود که مجددا به فکر راه حلی جدید افتادم و بعد از کلی فکر به این نتیجه رسیدم که به بازاریابهای شرکت بگویم در هنگام پر کردن لیست مشخصات مغازه داران تاریخ دقیق تولد آنها را نیز بپرسند و من در روز تولد هر مغازه دار ویزیتور شرکت را در آغاز روز همراه با یک شاخه گل و یک کارت تبریک به مغازه می فرستادم تا تولد آن فرد را از طرف شرکت تبریک بگوید این عمل حس صمیمیت بیشتری بین شرکت و مغازه داران ایجاد کرد و باعث افزایش فروش ما شد و بعد از آن من تصمیم گرفتم محصول را به فروشگاه های بزرگ هم معرفی کنم که این باعث شد فروش ما افزایش بیشتری پیدا کند تا جایی که کارخانه ای که در آغاز یک شیشه هم فروش نداشت در سال 1375 روزی صد هزار شیشه سس مایونز را به فروش می رساند که باز هم این مقدار کم بود و ما شروع به افزایش تعداد کارخانه ها کردیم و کارخانه ای که با یک میلیون سرمایه اغاز به کار کرده بود به هفت کارخانه بزرگ در هفت شهر تبدیل شد .

برای معرفی بیشتر محصولاتمان در نمایشگاه‌های بین‌المللی داخل کشور شرکت می‌کردیم و درغرفه مهرام طرز استفاده از محصولات را به بازدیدکنندگان آموزش می‌دادیم. در غرفه، ظرف‌های بزرگ پر از سالاد را می‌گذاشتیم که بازدیدکنندگان می‌توانستند در ظروف کوچک برای خود سالاد بریزند و با ریختن یکی از سس‌ها روی آن، طعم سس‌ها را بچشند.

پس از خاتمه جنگ تحمیلی، مشکلات اقتصادی به گونه ای دیگر بر سر جامعه صنعتی ایران خراب شد. بانک مرکزی در آن زمان اعتبارات شرکت های خصوصی را تا 50 درصد کاهش داد و به این ترتیب واحدهای تولیدی بخش خصوصی برای خرید و تامین مواد اولیه با مشکل مواجه شدند. شرکت مهرام نیز که تا پیش از این در قالب سهامی خاص فعالیت می کرد به ناچار به سهامی عام تبدیل شد و با ورود 50 درصد سرمایه شرکت به بورس جان تازه ای گرفت. شاهرخ ظهیری در آن زمان بود که دیگر توان اداره مهرام را در خود ندید. بالارفتن سن و بیماری قلبی او باعث شد از مدیریت مهرام کناره گیری کند.

ظهیری می گوید: زمانی که من، مهرام را ترک کردم، گروه صنایع غذایی مهرام حدود 300 نفر نیروی کار در سطوح مختلف داشت و برای من نهایت خوشحالی و افتخار است که در آن زمان حدود 90 درصد کارکنان مهرام صاحب خانه شده بودند و از بابت مسکن دغدغه‌ای نداشتند. ما در جیرفت، شیراز، شهر صنعتی قزوین و جاده بهشت زهرای(س) تهران چند کارخانه داشتیم که هر کدام محصولات خاصی را تولید می‌کرد و در زمان خداحافظی من با مهرام 36 نوع محصول مختلف در کارخانه‌های مهرام تولید می‌شد که هرکدام در نوع خود از مرغوب‌ترین محصولات بود. خط تولید کارخانه‌های مهرام هم از نظر مشخصات فنی و تکنولوژی پیشرفته نظیر و مانندی نداشت و همین ویژگی‌ها بود که سبب شد نام مهرام در صنایع غذایی ایران به یک برند پر آوازه تبدیل شود.

او در زمان اداره مهرام همکاری مستمری با اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران داشت و همزمان با برگزاری اولین دوره انتخابات اتاق به عضویت هیات نمایندگان پارلمان بخش خصوصی درآمده بود. ظهیری بیش از 30 سال است که عضو اتاق بازرگانی تهران است. 

ظهیری مردیست که با گذشت بیش از نیم قرن از فعالیتش در عرصه اقتصاد روزی 12 ساعت با انرژی کار می کند و هنوز هم مثل روزهای جوانی اش از بیکاری نفرت دارد. شاهرخ ظهیری این روزها هیچ گونه فعالیت اقتصادی ندارد، تنها دلمشغولی اش، حضور در هیات نمایندگان اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران است.

او معتقد است: راه حل بسیاری از مشکلات کار و زندگی، ابتکار و خلاقیت است وگرنه کسی با اتکا به سرمایه و امکانات مادی کارآفرین نمی شود و اگر هم که کارافرین بشود یقینا کارآفرین موفقی نخواهد شد.

 

گردآوری: فرنام نامور

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا