در رزومه به چه چیزهایی اعتماد کنیم و چه چیزهایی را نادیده بگیریم؟
بسپار می نویسد، مدتی است که به مشکلی برخوردهام. من و مدیرم که معاون فروش شرکت است، با هم رابطه خوبی داریم اما سطح انتظارات او خیلی بالاست. در حال حاضر به دنبال استخدام یک فرد مناسب برای جایگاه مدیر فروش هستیم. من آگهی استخدام را تنظیم، رزومهها را بررسی و با 6 نفر از بهترین گزینهها تلفنی صحبت کردم. از بین آن 6 نفر، از سه نفر دعوت کردم که حضوری دیدار کنیم.
دو نفر از آنها در همین حوالی زندگی میکنند اما نفر سوم، «مایکل»، در منطقهای ساکن است که هزار کیلومتر با شرکت ما فاصله دارد. ما هزینه پرواز، اقامت و سایر هزینههای سفر او را تقبل کردیم تا با او ملاقات کنیم.
او در رزومه و گفتوگوی تلفنی عالی به نظر میرسید اما وقتی حضوری با او مصاحبه کردم، به نظرم رفتارش فاجعه بود. ابتدا من و یکی از کارکنان ارشد بخش فروش، «گریس» گفتوگو را با او آغاز کردیم.
کجای کار من ایراد دارد؟
اگر رزومه و حساب کاربری شخص در لینکدین را عمیقا مطالعه کنی، اطلاعات زیادی به دست خواهی آورد. چرا باید با فرد تماس بگیری و با او یک ربع صحبت کنی؟ این کار بیفایده و در عین حال توهینآمیز است. وقتی با یکی از گزینهها تلفنی صحبت میکنی، او ناخودآگاه امیدوار میشود. چه حالی پیدا میکند اگر بعد از مدتی به او یک ایمیل «متاسفم» بفرستی؟
او احتمالا این گونه برداشت میکند که ملاک تو برای گزینش افراد، همان مکالمه کوتاه بوده است. در ابتدا میتوانی از طریق ایمیل با افراد تماس بگیری و از آنها بخواهی اگر درباره جایگاه شغلی مربوطه سوالی دارند، مطرح کنند. این رفتار محترمانهتر است از اینکه از همان ابتدا شروع کنی به قضاوت و رد گزینهها. ما در بخش منابع انسانی، گزینهها را فقط ارزیابی نمیکنیم. ما به آنها به چشم مشتری نگاه میکنیم. به مرور زمان یاد میگیری که چگونه گزینهها را ارزیابی و همزمان از آنها حمایت کنی.
در بخش فروش، همه کارمندان موفق دارای این مهارت هستند. تو که در بخش فروش کار میکنی، حتما میدانی کارکنان فروش، همواره در حال ارزیابی مشتریان احتمالی هستند و به این فرآیند «صلاحیت سنجی» (Qualifying) میگویند که یعنی کسب اطمینان از صلاحیت مشتری. آنها همچنین از مشتریانی که دارای صلاحیت نیستند حمایت میکنند چون اگر کسی در فرآیند صلاحیتسنجی رد شد، این پایان ماجرا نیست. او ممکن است در آینده شرایط لازم را کسب کند و مشتری آنها شود. تماس تلفنی، یکی از مهمترین مراحل فرآیند گزینش است. پیش از آنکه با فردی که کیلومترها با تو فاصله دارد تماس بگیری، باید آمادگی یک گفتوگوی متقابل را داشته باشی. تو الان میدانی که مایکل احتمالا در هر مصاحبهای فقط از موفقیتهایش صحبت میکند. اگر گفتوگوی تلفنی شما طولانیتر و بازتر (Open-Ended) بود، احتمالا این ویژگیاش را کشف میکردی. هرچه جوینده کار در مصاحبه بیشتر احساس راحتی کند، بهتر است. به همین خاطر است که مصاحبههای استرسزا منسوخ، غیرحرفهای و توهینآمیزند. بهتر بود به جای دعوت شتابزده مایکل به محل کار، با او از طریق اسکایپ تماس بگیری. مشکل اصلی، هزینه اقامت و پرواز مایکل نیست بلکه زمان تو، مایکل و همکارانت است که هدر رفته. بسیاری از جویندگان کار، رزومههای درخشانی دارند اما خودشان آنقدرها هم درخشان نیستند! از دست مایکل عصبانی نباش. خطای او فرصتی بود که از آن درس بگیری. تو حالا میدانی که رزومه تنها یک تکه کاغذ است. یک فرآیند غربالگری دیگر طراحی کن و از مدیرت کمک بگیر. به او بگو که از این تجربه درس گرفتی. با مایکل تماس بگیر و بگو: «از اینکه آمدی متشکریم. متاسفانه شما برای شغل مربوطه مناسب نیستید اما من و همکارانم برایتان آرزوی موفقیت میکنیم». احتمالا او با تو برخورد مناسبی نخواهد داشت اما حداقل پرونده مایکل را میبندی. مادامی که از تجربههایت درس بگیری، برنده هستی.
منبع:دنیای اقتصاد
نویسنده: Liz Ryan