مشاهدات دکتر علی عباسیان ویراستار علمی ماهنامه بسپار و عضو هیات علمی دانشگاه در نمایشگاه/ درسهای K2019 برای جامعه صنعتی ایران

بسپار/ ایران پلیمر امسال از آن چه که در نمایشگاه مشهود بود، عملا نوآوری خیلی جدیدی در صنعت وجود نداشت، جدا از محور نمایشگاه در مورد اقتصاد چرخشی که بعدتر به آن میپردازیم، در عمل نوآوری های فناوریک زیادی دیده نمی شد که گمان برده شود کلان روند جدیدی در این حوزه آغاز شده است، کلان روند اقتصاد چرخشی که اکنون اروپا آن را آغاز کرده است در نمایشگاه خود را به روشهای مختلف بازیافت ترجمه کرده بود که جامعه صنعتی ایران کم و بیش شدیدتر از اروپا به دلایل اقتصادی تاکنون به آن مشغول بوده است و هست.
در بعد نوآوریها، کلان روندهای قبلی به صورتی جا افتادهتر در متن نمایشگاه جریان داشت، در حوزه ی انقلاب صنعتی چهارم، اکنون روندهایی که در صنایع بزرگتر به بار نشسته بود اکنون در صنایع کوچکتر پلاستیک نیز قابل ردگیری بود چنانکه زیمنس همتاهای دیجیتال (digital twins) برای دستگاههای تزریق به نمایشگاه معرفی کرده بود که قبلا در این سطح سابقه نداشت و به نظر میرسد این روند در صنعت ماشین سازی ایران و نیز صنایع تولیدی ایران هنوز بسیار مغفول است و نیاز به تغییراتی جدیتر در نگرش مدیران صنعتی در این حوزه وجود دارد چه عملا نگهداری و تعمیر ماشین آلات به شدت دچار تغییر میشود و بهرهوری تولید از این مسیر میتواند بهبود قابل توجهی بیابد که اکنون صنایع بسپاری ایران بسیار از آن دور هستند.
رشد در زمینه زیست بسپارها نیز کم و بیش با همان روند ادامه داشت، تجاری شدن استفاده از پروتیین شیر، تفاله ی چای و قهوه برای ساخت پلاستیک، گستردهتر شدن استفاده از آمیخته های نشاسته ای در نمایشگاه و سایر آمیزه های زیست تخریب پذیر کمابیش حضوری پررنگ داشت، افزودنیهای اکساتخریب پذیر نیز به رغم جنجالهای زیاد در اروپا بر ضد آنها در نمایشگاه حضوری پررنگ کمابیش داشتند ولی به رغم عنوان نمایشگاه که اقتصاد چرخشی بود و طبیعتا انتظار میرفت حوزهی زیست تخریب پذیرها که به سادگی در طبیعت جذب میشوند در این نمایشگاه رشد قابل ملاحظه ای داشته باشد به سادگی میشد دید که نسبت به دوره ی قبل این دسته از شرکتها حضور بسیار کمرنگتری داشتند و فقط برخی شرکتهای جدید و برخی مواد جدید در نمایشگاه بودند.
اما در زمینه ی بازیافت که محتوای اصلی نمایشگاه چه در ماشین سازی و چه در حوزه ی مواد بود و شاید برای صنعت پلاستیک ایران خیلی جدید نبود (هر چند در بازیافت پلییورتان و پت ما هنوز اقدامات زیادی باید انجام دهیم که در نمایشگاه به صورت گسترده به آن پرداخته شده بود)، به نظر نکتهی اصلی دو حوزهی کلیدی بود که در بعد کشوری برای ایران پیامهایی داشت. نخستین حوزه بستهبندی بود که به نظر میرسد آبستن تغییرات بزرگی با مفهوم اقتصاد چرخشی باشد و بسیاری از انواع بسته بندی ها قرار است تغییر کنند و کوچک شوند و در اینجا به نظر نکته ی اصلی کاهش مصرف بسته بندی است و طبیعتا این تحول فرهنگی به زودی وارد ایران نیز میشود و رشد صنعت بسته بندی ایران را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد و باید به سرعت برای آن مطالعه کرد و زمینه های تغییر و شناخت را فراهم آورد. یکی از بخشهای مهم اقتصاد چرخشی گرچه بازیافت است ولی یک نکته که در اروپا نیز بسیار مهم است نداشتن زباله است به صورت کلی، به خصوص مواردی که بازیافت آن با مشکل روبرو است. بسیاری از شهرهای بزرگ اروپا فشار برای کاهش زباله به شهروندان وارد میکنند که طبیعتا منجر به کاهش مصرف بسته بندی در این کشورها و بعد در مناطق دیگر دنیا میشود، از هم اکنون طراحیهای مختلف بسته بندی های جدید که مصرف مواد در بسته بندی را به شدت میکاهد باب شده است و از سوی دیگر تنوع مواد مصرفی در بسته بندیها نیز به سمت کاهش میرود چنان که ممکن است دیگر روند تولید فیلم های چندلایه، روندی کاهشی باشد و سعی شود با تعداد لایه ی کمتری به نتایج دلبخواه رسید که البته خود موجی از نوآوری را در این صنعت به همراه خواهد داشت ولی نتیجه ی حتمی آن کوچک شده صنعت بستهبندی در ایران و دنیا است. نتیجهی دوم که برای کشور ما مهم است کاهش مصرف پلی اتیلن و پیویسی و پلی استایرن است که در اروپا سعی میشود در بسته بندی کمتر از آنها استفاده شود و در ایران پتروشیمی های زیادی به خصوص در زمینه ی پلی اتیلن برای تغذیهی صنعت بسته بندی رشد کردهاند که به نظر میرسد در آینده با مشکلات فروش و قیمت مواجه شوند.
نکتهی دیگر در اقتصاد چرخشی تمایل به سمت استفاده از مواد قابل بازیافت است، این امر در حوزه ی صنعت لاستیک مشخص بود که به دلیل غیرقابل بازیافت بودن مواد آن گسترش زیادی در تولیدات گرمانرم های کشایند (ترموپلاستیک الاستومرها)، دیده میشد و به نظر در تمام مواردی که ممکن باشد مواد لاستیکی پخت شده با انواع لاستیکی قابل بازیافت جایگزین خواهند شد.
اما در مقام جمع بندی، یک مساله ی اساسی که در کشور ما غایب است و در اروپا مشهود است، تبعیت صنعت از روندها و نیازمندیهای اجتماعی است که رویکردهای صنعت را می سازد، در کشور ما غالبا سیاست گزاری های کلان اجتماعی وجود ندارد که بر اساس آن رشد صنعت شکل بخورد و عملا ملغمه ای از نیازهای روزمره، کپی کاری های جدی یا ناشیانه از روندهای غربی به روند مصرف هویت می بخشد و الزامات ملی تاثیرگذاری اندکی در روندهای صنعتی دارند که به نظر در این مورد باید تشکل ها و وزارت صمت و محیط زیست همفکری بیشتری داشته باشند.
علی عباسیان
آبان 98
دوسلدورف/ آلمان
این یادداشت در شماره 205 ماهنامه بسپار در نیمه همین ماه منتشر شده است.