اخبار

گفت و گویی مفصل با معاون رییس جمهور، دکتر ستاری: استخدام نخبگان علمی بزرگترین خیانت به آنها است

بسپار می نویسد، او یکی از نخبگان علمی کشور است، دکترای مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف و دریافت­ کنندۀ نشان درجۀ یک کشور و صاحب دو اختراع داخلی و خارجی و بسیاری مقالات و مآخذ مختلف دانشگاهی و تالیفات مختلف دانشگاهی. 
وی یک چهرۀ علمی محسوب می­‌شوند و در کنار همۀ این افتخارات یک افتخار بزرگ دیگر دارد و آن فرزندی یکی از شهدای گرانقدر جمهوری اسلامی است، کسی که در ایام دفاع مقدس بارها تا مرز شهادت پیش رفت، اما شهادت در دی ماه سال 73 نصیبش شد.

 دکتر سورنا ستاری خواص، معاون علمی و فناوری رئیس جمهور و رییس بنیاد ملی نخبگان میهمان این هفته برنامه “دست‌خط” بود و در یک مصاحبه مفصل به سوالات مختلفی پاسخ داد. مشروح این مصاحبه خواندنی به این شرح است:

مجری: از این همین فامیلی شما شروع کنیم، جریان خواص چیست؟

ستاری: این “خاص” خوانده می‌شود، به “باخاص” ورامین برمی‌گردد، محلی که پدربزرگم بعد از اینکه می‌آید آنجا را آباد می‌کند و از کسی می­گیرد و یک داستان مفصلی دارد؛ ایشان آدم عارفی بوده، کتاب شعر دارد “ماتمکدۀ عشاق”، خیلی کتاب نوشته است و همۀ آنها در این سالها از بین رفته است و آن کتابش به صورت کامل مانده و هنوز هم دارد چاپ می‌شود، ولی این برمی‌گردد به باخاص ورامین.

مجری: البته شما و پدر یکی از خاص‌های کشور هستید، پدربزرگ شما همین‌طور. شما خودتان اهل شعر و ادب هستید؟

ستاری: من فقط می‌خوانم، طبع شعر ندارم.

مجری: با میهمانان ابتدا درباره مسائل روز و حوزه مسئولیتی‌شان صحبت می کنیم و بعد می‌رویم سراغ مسائل بعدی، درباره پدرتان و خودتان قطعاً سوال خواهیم پرسید. وضعیت نخبگان چطور است؟

ستاری: ما آن چیزی که در این دولت تلاش کردیم بحث اقتصاد دانش بنیان یکی از بحث‌های جدی بوده که دولت روی آن سرمایه گذاری کرده و می‌بینید که یک اتفاقات خوبی افتاده است، ما تا پایۀ اقتصادی مان را نبریم به سمت اینکه پایه اقتصادی کشور فرد و جوان تحصیلکرده بشود و از این اقتصاد نفتی و اقتصادی که منابع محور است به جای اینکه به دانش انسان اهمیت بدهد، قطعاً نمی­توانیم آن جهشی که می­‌خواهیم نمی‌توانیم داشته باشیم، هیچ‌کدام از شرکت‌های دانش بنیان محور توسعه شان منابع زیرزمینی نیست، یک آدم است، یک فرد است، یک گروه است و یک تیم است که این شرکت را می‌سازد و باعث تولید ارزش افزوده و اشتغال و این نوع مسائل می‌شود؛ خیلی اتفاقات فرهنگی در همۀ ما باید اتفاق بیفتد…

مجری: یک جایی گفته بودید مشکل نخبگان و شرکت‌های دانش بنیان فرهنگی است، این یعنی چه؟

ستاری: ما یک ساختار کاملاً اشتباهی داریم اقتصاد کشور ما متاسفانه مانند بازی فوتبال می ماند، 10، 12 نفر دارند آن وسط بازی می کنند و 100 هزار نفر دارند نگاه می کنند، این اقتصاد مردمی نیست، مردم ایستادند تا دولت برود یک جایی یک میلیارد دلار سرمایه گذاری بکند و یک کارخانه پتروشیمی، فولاد و یا سیمان تاسیس کند بلکه 400، 500 نفر بروند سرکار، ما مشکلات فرهنگی جدی در این زمینه داریم، بخش خیلی زیادی در حوزۀ سیستمهای دولتی است و یک بخشی از آن هم در حوزۀ مردم است، یعنی شما نمی توانید تصور کنید مثلا ما این شرکتهای دانش بنیان که راه افتادند و استارتاپ هایی یا شرکتهای نوپایی که با همین بچه هایی که در سنین بین 20 تا 25 سال هستند و می افتند در حوزۀ کسب و کار…

مجری: بعضی از آنها هم خیلی خوب گرفته است …

ستاری: خیلی عالی است، یعنی شما نمی دانید قدرت این جوانان چقدر است، هیچ کس هنوز تصوری ندارد، روزهای اول به ما می خندیدند که یک بچه 24 یا 25 ساله چطور می شود یک چنین تاثیرگذاری داشته باشد؟! مانند این می ماند که شما ارتش و سپاه داشته باشید یا بسیج داشته باشید، این بسیج است که در اقتصاد ریخته است، یعنی قدرت جوانی که می آید در اقتصاد و کسب و کار درست می کند، ما الان 3،4 تا استارتاپ، شرکت داریم، که فروش آنها بالای 3، 4 هزار میلیارد رسیده است، اخیراً اینها در بورس عرضه می شوند و اینها در آینده بزرگترین شرکتهای کشور خواهند بود، مانند اتفاقی که همه جای دنیا افتاد، بعضی از شرکتهای نوپایی که در این حوزه شروع به کار کردند سالی هزار درصد رشد می کنند و همین است که سرمایه گذاری بخش خصوصی را می­ آورد در پژوهش.

ما مدام داریم صحبت می‌کنیم رابطۀ دانشگاه و صنعت، در صورتی که تمام زیرساختهای فکری ما ایراد دارد، اگر زیرساخت ها را درست بکنیم درست می شود. چگونه می­ آید؟ بخش خصوصی باید سودش را ببرد در این حوزه، مانند سایر سرمایه‌گذاری‌ها، مثلا شما بخش خصوصی می‌گویید در ساختمان سرمایه‌گذاری نکنید، در سکه و ارز سرمایه گذاری نکنید، بیایید روی این بچه‌ها سرمایه‌گذاری کنید این می‌شود همان سرمایه‌گذاری جسورانه یا(Venture Capital) که این روزها زیاد راجع به آن صحبت می‌شود.

یکی از ضعف‌های بزرگ ما در اقتصاد نفتی این است که همیشه فکر می کنیم همه چیز را می شود با پول درست کرد، فکر می کنیم مشکل اشتغال پول است، سرمایه گذاری است، نه مشکل اشتغال مغز است، ایده است، فکر است، آدمی که بخواهد روی پای خودش بایستد حتی اگر سه، چهار بار زمین خورد دوباره بایستد و این اعتماد به نفس را داشته باشد، فکر می کنیم با وام دادن می توانیم اشتغال ایجاد بکنیم؟ وام باعث ایجاد اشتغال نمی شود، در واقع در اشتغال های خُرد اصلا وام گزینۀ مناسبی برای بحث اشتغال نیست.

مجری: به عنوان کسی که خودتان هم در این عرصه خیلی کار کردید و جوانی تان را در دانشگاه شریف سپری کرده اید از این حرکت که شروع کردید راضی هستید؟

ستاری: اتفاقات بزرگی افتاده است شما الان اگر به محیط دانشگاه نگاه کنید خیلی چیزها تغییر کرده است و بحث‌های دانشگاه های نسل 3 و 4 یک زمانی راجع به آن صحبت می کردیم ولی الان داریم می بینیم که چه اتفاقی می افتد، ما الان می بینیم که در دانشگاه مطرح، بچه ها در استارتاپ ها و در شتاب دهنده ها چگونه کار می کنند و بخش خصوصی چه خوب افتاده دنبال اینکه این فرهنگ را توسعه بدهد، ما الان بیش از 20 شتاب دهنده داریم، عدد قابل توجهی بخش خصوصی داریم که در حوزه Venture Capital دارد سرمایه گذاری می کند و این یک حرکت جدی است در اقتصاد کشور.

مجری: یک زمانی انتقاد می شد که ما نخبه هایمان را جمع می کنیم مثلا استخدام می‌کنیم و می‌گوییم این کارها را بکنید، می گفتند در کشورهای پیشرفته اینگونه نیست نخبه ها را می آوریم و می گوییم به ما بگویید چه بکنیم؟ الان به این مرحله رسیدیم؟

ستاری: من خیلی رُک می گویم شاید به خیلی افراد بر بخورد استخدام بزرگترین خیانتی است که ما می توانیم به این گونه از بچه‌ها کنیم، یعنی شما اعتماد به نفس آنها را می گیرید، شما ابتکار و نوآوری را از آنها می گیرید، آدمی که 8 صبح بیاید و 4 بعدازظهر از سر کار برود، از این زندگی نوآوری بیرون نمی آید، از این زندگی ریسک بیرون نمی آید، این زندگی یک چیز اِستیبل است و بخور و نمیر است، در حالی که این بچه ها هر کدامشان می توانند دنیا را تکان بدهند، اگر به این بچه ها برسند، اگر این استارتاپ ها گرفته، چطور گرفته؟ 10 بار زمین خوردند، اما این اعتماد به نفس را داشتند که روی پای خودشان بایستند و خفت اینکه پشت در اتاق این و آن سرشان را کج بکنند به جان خریدند و این چیزی است که ارزش است و کشور باید به آنها ارج بدهد و همان سازمانهایی که من خدمت شما گفتم، 30، 40 سازمانی که بالاخره در کشور درست شدند برای بهبود فضای کسب و کار و الان برعکس عمل می کنند اینها همان آدم ها و همان ماها هستیم، ماهایی که رفتیم استخدام شدیم، وقتی می رویم آن طرف میز رفتارمان تغییر می کند، می گوییم چرا کار می کنید؟ یعنی حرف ما به این بچه ها این است که شما چرا دارید کار می کنید؟! شما هم بیایید مانند ما شوید، مانند ما بیاید استخدام شوید، بالاخره یک حقوقی است بدون ریسک.

مجری: این روحیه شما خیلی خوب است ولی واقعیت موجود جامعۀ ما متاسفانه این است.

ستاری: بله مدام بساطی سر آنها در می  آوریم، مدام دنبال این هستیم که کرکره را پایین بکشیم، او دارد مدام تلاش می کند کرکره را بالا نگه دارد، یک روز این می آید گیر می دهد، یک روز آن می آید گیر می دهد که کرکره پایین بکشند.

این باید اصلاح شود؛ کاری که ما کردیم در قانون حمایت از شرکت‌های دانش بنیان، من این را بارها گفتم ما دو در دو در فضای کسب و کار جدا کردیم، این را گذاشتیم قانون حمایت از شرکت‌های دانش بنیان، الان ما در آن دو در دو که شده 2800، 2900 شرکت و چیزی حدود 30 هزار میلیارد تومان فروش شرکت­ها و هزاران استارتاپ هایی که دارند سعی می کنند که در این محیط اضافه شوند حدود هشتاد و خرده ای سرویس می دهیم ولی هدف اصلی این است که همه آن 30، 40 تا سازمان بدانند اگر می خواهند با یک شرکت دانش بنیان صحبت کنند، این شرکت یک بابایی دارد ابتدا باید با آن بابا صحبت کنند بعد بروند دم کرکره بایستند، یعنی ما از معافیت های مالیاتی و گمرگی و تسهیلاتی که داریم، خیلی زیاد است در حوزه‌های مختلف حتی وامهای کم بهره و موارد دیگری که است، تمام این سیستم برای اینکه این محیط کسب و کار مناسبی در حوزۀ دانش بنیان ایجاد شود.

[EasyDNNGallery|16531|Width|400|Height|400|position||resizecrop|False|lightbox|False|title|False|description|False|redirection|False|LinkText||]

مجری: بابا در واقع شما هستید؟

ستاری: به هرحال یک سازمانی است که می توانند به آن شکایت بکنند که چنین بلایی یکی دارد سر آنها می آورد.

مجری: در این 3 سال این اتفاق افتاده است؟

ستاری: بله در این 3 سال، از صفر، البته خیلی از این شرکتها از قبل هم فعالیت می کردند ولی الان 2900 شرکت داریم و عجیب است که در چند ماه اخیر تقریباً تقاضاها نسبت به ماه قبل 3، 4 برابر شده است برای ورود به فضای کسب و کار.

مجری: الان آماری دارید که چه درصدی از نخبگان ما دارند مهاجرت می کنند؟

ستاری:  اعداد ما نسبت به جمعیت جوان 34 میلیون نفری که بین سنین 20 تا 40 سال هستند و پنج میلیون دانشجویی که داریم، عدد نرمالی است، در حوزۀ تبادلات دانشجویی که اصلاً ما صفر هستیم و اینکه می گویم صفر هستیم از این جهت که هیچ کس نه بورسی می دهد نه چیزی می دهد در این قضیه، که ما در بنیاد نخبگان الان دوره های 6 ماه و یکسال را شروع کردیم و الان یکسال است ما داریم این برنامه ها را شروع می کنیم.

یک کشوری که 5 میلیون دانشجو دارد ما الان 50 هزار دانشجوی خارج از کشور داریم که از 50 هزار نفر، حدود 12،11 هزار نفرشان آمریکا هستند که بزرگترین کُلونی دانشجویی ما هستند.

مجری: چندنفرشان برمی گردند و چند نفرشان می مانند؟

ستاری: یکی از چالشهای جدی است، این کاری که در بنیاد نخبگان انجام می دهیم یک پِلت فرم برای جذب درست کردیم..

مجری: که روزی یک  نفر از آنها را جذب می کنید؟

ستاری: بله الان متوسط بالای یک نفر است، از بچه هایی که در 200 دانشگاه برتر دنیا هستند، مهم این است که ما آن سیستم جذب را درست کنیم، آن سیستم جذب چگونه درست می‌شود؟ اگر ما یک اقتصادی داشته باشیم که پایه اش دانش باشد بچه را نمی‌توانیم برگردانیم اما اینکه بگوییم بیا اینجا برو استخدام بشو با ماهی یک میلیون یا دو میلیون، یا 3 میلیون تومان نمی شود، الان بیشترین عدد برگشت به خاطر همین شرکتهاست و بسیاری از همین استارتاپ هایی که شما می‌بینید که در این حوزه ها دارد درست می شود از همین بچه هاست که دارند برمی‌گردند، یکی از گیرهایی که ما داریم سیلابس‌هایی که در دانشگاههاست، سیلابسی نیست که برای جامعه ما طراحی شده باشد، برای یک جامعه دیگری طراحی شده است، از آنجا آمده در این سیستم…

مجری: چیز بومی نداریم؟

ستاری: باید قطعاً بومی سازی می شده که در این سالها نشده است.

مجری: گفته بودید ایران پنجمین کشور دنیاست که به اندازه آمریکا مهندس تولید می کند؟

ستاری: این پتانسیلِ نیروی انسانی فوق العاده ای که مملکت دارد را نشان می دهد، شما هیچ کشور اروپایی را پیدا نمی کنید که این همه جوان داشته باشد 5 میلیون هم دانشجو داشته باشد، هیچ جا پیدا نمی کنید، اینها تهدید برای کشور نیستند…

مجری: این را با تحقیق دارید می گویید؟

ستاری: بله اصلاً آمار اخیر … سازمان ملل، حدود دو هفته پیش منتشر شد و گزارش فوق العاده ای راجع به وضعیت علم و فناوری کشور، یک گزارش مفصل 100 صفحه ای است و من توصیه می‌کنم همۀ عزیزان بخوانند، کسانی که علاقمند هستند، در این گزارش از نظر درصد دانشجوی مهندسی دوم هستیم در دنیا، از نظر تعداد مطلق تقریباً چهارم هستیم نه پنجم، یعنی ما تعداد دانشجوی مهندسی که فارغ التحصیل می‌کنیم با آمریکا معادل است، یعنی بعد از هند و چین و روسیه با آمریکا تقریباً دو سه هزار نفر فاصله داریم، این یک ظرفیت بزرگی است. اگر در اقتصاد نفتی به آن نگاه کنیم می گوییم کجا می‌خواهیم به اینها شغل بدهیم؟ ولی اگر بخواهیم به اقتصاد دانش بنیان فکر کنیم می‌گوییم اینها منابع ما هستند مانند همان نفت و بشکۀ نفت می مانند، اینها را اگر درست آتش بزنیم، می توانند اقتصاد کشور را زیر و رو کنند و برای کشور عدد قابل توجهی شکل ایجاد بکنند، اینها دارند درس می‌خوانند برای اینکه کارآفرینی کنند، اینها درس می‌خوانند برای اینکه ارزش افزوده برای کشور درست کنند، قرار نیست یک وزنه ای روی پای کشور باشند، با این دید باید به این بچه ها نگاه کرد.

[EasyDNNGallery|16532|Width|400|Height|400|position||resizecrop|False|lightbox|False|title|False|description|False|redirection|False|LinkText||]

مجری: یک چیزی خواندم که شما گفته بودید دانشگاه برای کشوری مانند کشور ما طراحی نشده است، بلکه دانشگاه باید در کشورهایی باشد که می خواهند صنعت واقعی داشته باشند؟ این باز نگاه انتقادی شماست؟

ستاری: دانشگاهی که ما داریم همانطور که گفتم بسیاری از سیلابس دروس ما کاملاً کپی شده از یک جای دیگری است  و این متناسب با نیازهای کشور نبوده از آن طرف صنعت ما صنعت نیست، کارخانه است، اینکه احتیاج به دانشگاه ندارد، خرید خط که بیا اینجا و اسمبل کن که اصلا دانشگاه نمی خواهد، چهار نفر تکنسین می خواهد، دانشگاه برای کشوری است که می خواهد طراحی ماشین بکند و می‌خواهد ماشین سازی کند، بعد می‌آییم می‌گوییم چرا دانشگاه ما با صنعت کار نمی‌کند؟ اصلا اینها ساختارهایشان دو ساختار متفاوت است از اول بیس(پایه) شان بیسی نبوده که با هم کار کنند، قرار نبوده با هم کار کنند، اگر مشکلی در آن پیش می‌آمد زنگ می‌زده به خارجی‌ها برای او می آوردند، چون پول نفت داریم، چون ما داریم از دارایی می‌خوریم مانند یک بچه پولداری می‌مانیم که بنز سوار می شویم ولی آخرش معتاد می‌شویم، این بچه پولدارهای بنزسوار هیچ کدامشان کارآفرین نمی‌شوند، فقط یاد گرفتند پول بابا را بخورند و سوار بنز شوند؛ پُز بابا را بدهند، شما اقتصادهای برتر دنیا را ببینید، کدام یک از آنها هستند که با منابع زیرزمینی به اینجا رسیدند؟ یک صخره هستند وسط اقیانوس می‌بینید شدند اقتصاد سوم و چهارم دنیا، GDP سرانه شان از ما بالاتر است، وضعیت مردمشان هم بهتر است از لحاظ اقتصادی. تمام این شرکت‌هایی که شما می‌بینید هیچ کدامشان اینطور نبودند که دولت در آنها پول بگذارد، مایکروسافت و اپل و فیس بوک و… همه از زیرزمین بیرون آمدند و از روز اول پول‌هایشان را از پدر و مادرشان گرفتند، همه داستانهای مشابه دارند.

متاسفانه مشکل ما این است که مانند عین این شرکتها را داریم در داخل ولی سختمان است راجع به آنها صحبت کنیم و اگر شما یوتیوپ در خارج دارید اینجا آپارات دارید، اگر آمازون آنجا دارید اینجا دیجی کالا دارید، اگر گوگل پلی استور، اینجا کافه بازار را دارید، اینجا دیوار دارید و اینها همه در داخل وجود دارد و اینها دارند رشد می کنند به طرز وحشتناکی در این فضا.

مجری: بزرگترین استارتاپ در کشور روزانه یک میلیون دلار می فروشد؟

ستاری: نه شرکت‌های دانش بنیان چند مدل هستند، یک بخشی آنهایی هستند که در حوزۀ خدمات وارد شدند که الان می بینید هر روز یک اپلیکیشنی می آید، یک جنجالی در جامعه درست می کند و با خودش هم یک فرهنگ می آورد، رشد اینها خیلی سریع است یعنی ما بعضی از این اپلیکیشن هایی که در حوزه استارتاپ های خدماتی وارد می شود، رشد هزار درصدی را دارد.


مجری: نرم افزار استارتاپ خدماتی را از بیرون می آورند یا باید در داخل طراحی کنند؟

ستاری: خودشان باید بنویسند، باید بومی‌سازی شود، یکی از بحث‌ها هم راجع به آن همین است، ممکن است خیلی ایده‌ها باشد خارج از کشور ولی همه آن اینجا نمی‌آید چون ما فرهنگ خودمان را داریم، سیستم خودمان را داریم. 20 سایت اول دنیا را در آمریکا ببینید، گوگل است، یوتیوپ است، آمازون است و غیره. بروید در برزیل، 20 سایت اول را ببینید باز گوگل است، یوتیوپ است، آمازون است و غیره. بروید در آلمان باز گوگل است، یوتیوپ است، آمازون است و غیره ولی در ایران بیایید اولی گوگل است، بعد دیجی کالا است، آپارات است، دیوار است، بلاگفا است، 15، 16 تای آن ایرانی هستند در 20 مورد اول. این قدرتی است که این بچه ها دارند.

مجری: ولی عجب انتخابی آقای دکتر روحانی کرده است، آنچنان شما با انرژی صحبت می کنید خودم انرژی می گیرم بروم یک کاری بکنم با اینکه این کاره نیستم. شما خودتان به عنوان یک نخبه پیشنهاد داشتید که بروید خارج از کشور؟

ستاری: بله بود، به هر حال در دانشگاه شریف زیاد پیشنهاد می شود و این هم یکی از ایرادات است، ما در بنیاد به دنبال این هستیم که این را اصلاح بکنیم البته ما باید آپشنی داشته باشیم برای این بچه ها به همین خاطر بحث شرکت‌های نوپا، شتاب دهنده ها که الان در دانشگاه شریف است و این بچه ها الان افتادند در این کار، یعنی یکی از دلایلی که به نظر من اَپلای کردن(پذیرش) در دانشگاه شریف یک مقدار کمتر شده است به خاطر همین شرکت‌هاست. ولی اینکه ما این را یک کلاس بدانیم، اینکه ما بدون تفکر یک رشته ای را انتخاب بکنیم، این ایراداتی است که ما الان داریم، هم رشته مناسبی را بچه ها انتخاب نمی کنند در کنکور، علاقۀ شخصی آنها نیست، همین که بعداً ادامۀ تحصیلشان در رشته هایی نیست که به درد کشور بخورد و بخواهند برگردند.

مجری: همان زمان شما پیشنهاد داشتید؟

ستاری: بله. خیلی جاها بود چون شما را پذیرش می کنند، بعضی جاها بورس می دهند، بعضی جاها نمی دهند، بعضی ها کمتر می دهند.

مجری: نظر پدرتان آن زمان چه بود؟

ستاری: منفی بود کامل منفی بود، با اینکه خودش دوره هایش را در آمریکا دیده بود نیروی هوایی ولی کاملاً مخالف بود.

مجری: از دوستانتان کسی بود که رفته باشند؟ با آنها ارتباط دارید؟

ستاری: بله خیلی رفتند، بله خبر دارم ارتباط داریم. ما دورۀ نسبتاً قوی ای در شریف بودیم الان دو تا هیات علمی در خارج از کشور داریم ولی هیات علمی های زیادی هم در داخل کشور داریم.

مجری: به یک سری چیزها در ابتدای صحبت‌هایتان اشاره کردید در مورد استارتاپ ها و کارهای موفقی که صورت گرفته است، حالا نمی‌خواهیم اسم ببریم ولی مثلا در حوزه حمل و نقل چند تا از اینها آمدند و خیلی به ما زنگ می‌زنند مثلا آژانسی‌ها گله می‌کنند کل کار ما از بین رفته است ولی از آن طرف هم مردم خدمات خوبی دریافت می‌کنند، اینها را بالاخره خود آنها جورش را می‌کشند و جبران می‌کنند با تکنولوژی جدید.

ستاری: حوزه خدمات در تهران خیلی می‌گیرد، هر خدمتی در تهران می‌گیرد. GDP تهران از بمبئی بالاتر است، از منچستر بالاتر است. شما 15 میلیون جمعیت در تهران و حومه دارید که در فضای کوچکی جمع شدند، در نتیجه بخش حوزه خدمات حوزه ای است که می شود روی آن کار کرد و ایده های جدید در این حوزه، مانند این است که یک روزی بانکها می گفتند اگر کامپیوتر در آنجا بیاید افراد بیکار می شوند ولی این اتفاق نیفتاد، تعداد شعبه ها رفت بالا، چون خدمات جدیدی در بانکداری تعریف شد، در این حوزه هم همین است، یعنی وقتی اینها می آیند ممکن است در کوتاه مدت یک اتفاقاتی بیفتد ولی در بلندمدت شما خدمات با قیمت پایین بدهید خیلی چیزها روی آن سوار می شود، اینقدر ایده روی این سوار می شود و خودش باعث می شود اشتغال زیادی ایجاد شود. خیلی  ایده ها وجود دارد که خیلی سود هم در آنهاست، یکی از چیزهایی که در آینده در تهران قطعاً خواهد گرفت مشاغل خانگی است، مانند اتفاقاتی که در هند و خیلی جاهای دیگر افتاده است، حتی یک خانم خانه دار می تواند در خانه شرکت داشته باشد.

مجری: در این دوره یک اتفاقی افتاد و آن هم اضافه شدن سازمان فضایی به زیرمجموعه شما، خودتان خواستید؟

ستاری: نه چنین تقاضایی ما هیچ وقت نداشتیم ما معاونت فناوری هستیم و قطعاً در حوزه فناوری کار می کنیم، سازمان فضایی البته زیرمجموعه ما نیست، ما یک مرکز ملی فضایی در معاونت علمی تشکیل شد که بتواند یک پلی باشد برای این هماهنگی ها.

مجری: گلایه‌های برخی از این فضایی ها بیرون می آید که بودجه ما کمتر شده است، فعالیت هایشان کمتر شده است، در ظاهر هم ممکن است برای مردم این سوال پیش بیاید که ما ماهواره یا موجود زنده فرستادیم الان یک مقداری خبر در این زمینه کمتر است، آیا واقعاً اینگونه است؟

ستاری: یک بخشهایی درست و یک بخشهایی نه، اولا پروژه های دانشگاهی، ما مجدد شروع کردیم از پارسال، 5 پروژه بزرگ در دانشگاه شروع شده البته مشکلات مالی زیاد داریم، چون پروژه های فضایی هزینه بر است، پروژه هایی است که کشور باید روی آن سرمایه گذاری بکند، می شود همان اقتدار، چرا دولتها در فضا سرمایه گذاری می کنند؟ چون فضا همه چیزش مرز دانش است، خوشبختانه اخیراً بعد از برجام ارتباطات بین المللی خوبی صورت گرفته در این حوزه، ما چند پروژه داریم شروع می کنیم به صورت بین المللی و از تجربیات بعضی از کشورها مانند روسیه داریم استفاده می کنیم، روسها در فضا به نظر من اولین هستند، قطعاً در حوزه پرتاب ها و در حوزه‌های مربوط به پرتاب انسان، الان تنها سیستمی که آدم را دارد می برد به فضا سیستم سایوز روسها است، فرانسوی ها هم دارند کار می کنند ولی بیشتر سازمان فضایی دارد با آنها کار می کند، ما چون در حوزه تکنولوژی خیلی علاقمند هستیم و به انتقال فناوری خیلی علاقمندیم با کشورهایی باید از نزدیک کار بکنیم که آنها هم علاقمند شوند که فناوری را به ما منتقل کنند.

مجری: پس خبرهای خوش آن در آینده بیرون می آید با این زیرساختها؟

ستاری: ما قبل از سال نو هم قطعاً یکی دو پرتاب داریم.

مجری: در دیداری که نخبه‌ها با رهبری داشتند با بغض آخرین نوشته شهید دوران را خواندید.

ستاری: برای دو سه سال پیش بود، آن نوشته قشنگ است شما ببینید. در انقلاب نیروی هوایی صف اول بود، اتهامشان چه بوده؟ اینها همه خلبانهای شاه هستند، شاه پول داده اینها رفتند آمریکا با پول شاه رفتند درس خواندند، این می شود اتهام برای کسی که در انقلاب بوده؟! بعد این اتهام مدام گسترش پیدا می کند، یکی دو اتفاق می افتد خیلی بد می شود، یکی بحث طبس، اتهامات خیلی زیادی وارد می شود که چرا شما نفهمیدید؟ مشخص بود نمی فهمیدیم چون تمام سیستم دفاعی ما را آمریکایی ها دیزاین کرده بودند و تمام نقاط کور را داشتند، اینکه از کجا می توانند وارد شوند بیایند آنجا بدون اینکه کسی ببیند، نه رادار و نه سیستمی ببیند، مگر چه موقعی بود؟ سال 58 بود؛ بعد کودتای نوژه، درست 2 ماه قبل از جنگ اتفاق می افتد، جالب است که جنگ دو ماه بعد اتفاق می افتد و بسیاری از بچه هایی که در کودتا زندانی شده بودند آن زمان فکوری می آید درجه های آنها را می دهد یا خیلی از آنها از نیرو هوایی بیرون رفته بودند و بازنشسته شده بودند، خلاصه مرحوم فکوری در به در دنبال اینها بوده و این را بردار، آن را بردار چون جنگ شروع شده بود و اینها از روز اول خط مقدم جنگ بودند، چون اولین عملیاتمان را 31 شهریور انجام دادیم، 31 شهریور ساعت 2 بعدازظهر تمام پایگاه های‌ ما را عراق بمباران می کند به غیر از آن دو سه پایگاهی که دور بودند بندرعباس و چابهار و مشهد، همه جا را می زند ولی اولین عملیات نیروی هوایی ساعت 4 بعدازظهر است، پایگاه کوت و شعیبیه و اتفاقاً اولین شهید ما هم در کوت بوده، شهید صالحی و شهید خالد حیدری، یک شیعه و یک سنی در یک هواپیما، اینها اولین شهدای جنگ هستند در نیروی هوایی، ما در 6 ماه اول جنگ به اندازه کل جنگ تلفات دادیم. من راجع به پدر می دیدم اینها را، می دیدم که چگونه دارد زحمت می کشد، حضرت آقا هم بارها گفته است راجع به ایشان که 24 ساعته کار می کرده و  شب و روز نمی شناخت، مواردی که حضرت آقا راجع به ایشان گفته بی نظیر است و خیلی زیاد است، چیزهایی هم که امام راجع به ایشان گفته خیلی است، شما کمتر فرماندهی در جنگ می بینید(من نمی‌خواهم بگویم تنها فرمانده، من هیچ وقت از این ادعاها هم نکردم) امام شخصاً با اسم تقدیر کند.


مجری: آقای دکتر اولین چیزی که از پدر در ذهن دارید چیست؟

ستاری: فکر می کنم بزرگترین خصوصیتش این بود که هرچه در ذهنش بود می توانست پیاده سازی کند، ایشان از 9 سالگی یتیم شد، یعنی پدربزرگ من سال 1336 فوت کردند.

مجری: جایی می گفتند تمام کارهای فنی خانه را انجام می دادند.

ستاری: خیلی ابتکارات عجیب و غریبی داشت که ما نمی توانیم، در خانه یک کارگاه نجاری داشتیم و تمام دکورهای خانه از آنجا بود، من یادم است در خانه ای که بودیم روبرویش یک نجاری بود، بعد هر چند وقتی یک بار می آمد اینجا و ایده می گرفت که مثلا کمد را پدرم چگونه ساخته است و چگونه طراحی کرده است و باقی موارد، به هر حال اینها طبیعت کسی است که روی پای خودش می آید بالا.

مجری: شما از کار پدر چیزی یاد گرفتید؟ کار فنی خانه را خودتان انجام می دهید؟

ستاری: بله من می دیدم و یاد گرفتم و تقریباً کار فنی خانه را انجام می دهم.

مجری: با هم رفیق بودید؟

ستاری: ببینید خیلی کم در محیط خانواده بود منتها من یک شانسی پیدا کردم در دو سه سال آخر یک مقدار در کارهای نیروی هوایی می رفتم و می دیدم مثلا در پروژه اوج بودم، در پروژه های دیگر سرکشی می کردم از این جهت که یاد بگیرم عملاً به صورت یک کارآموز، این ارتباط ما را بیشتر می کرد.

مجری: با کدام خانواده شهدا ارتباط بیشتری داشت؟

ستاری: با خیلی البته ما در زمان جنگ در پایگاه نبودیم ولی می رفتیم و می آمدیم.

مجری: پدر با شهید بابایی خیلی نزدیک بودند؟

ستاری: بله. شهید بابایی یک استثناء است، یک پدیده است، در بحث مدیریت، در بحث اخلاق، در بحث سلامت، من دو سه بار ایشان را دیدم، ایشان زمان جنگ شهید شدند سال 66 بود، عید قربان سال 66 بود ولی روزی که شهید شد کاملاً یادم است، یعنی آن روز پدر داشت با او صحبت می‌کرد، ساعت تقریبا 4 صبح بود به او می گفت عباس نروی، عباس به دلم بد آمده، امروز نمی‌خواهد بروی! چون بابایی ممنوع الپرواز بود به خاطر سِمتی که داشت، فرمانده پایگاه‌ها و کسانی که معاون بودند با هواپیما نمی‌پریدند، خصوصاً پروازهایی که داخل خاک عراق باشد چون احتمال داشت آنها را بگیرند و یا شهید بشوند و آن روز ایشان یک اف5 را سوار شد و برد تبریز و در تبریز آن عملیات را انجام داد که در برگشت آن اتفاق متاسفانه افتاد و در خاک خودمان هم او را زدند.


مجری: حال پدر وقتی شنیدند؟

برچسب‌ها

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا