اخبار

گفت و گوی بسپار با دکتر علی پورجوادی، استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف: 25 سال سابقه درخشان فرهنگی

بسپار/ ایران پلیمر علی پور جوادی، در اسفند 1327 در محله قنات آباد (مولوی) تهران متولد شد. به دلیل علاقه­ پدرش به مبانی دینی، تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در دبستان و دبیرستان جعفری اسلامی واقع در بازارچه شاهپور (وحدت اسلامی کنونی) گذراند. پس از اخذ دیپلم ریاضی در رشته شیمی دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) پذیرفته شد. با اتمام دوران کارشناسی و خدمت نظام وظیفه، در سال 1352 برای ادامه تحصیل عازم فرانسه شد و پس از اخذ  گواهینامه­ای در زمینه شیمی فیزیک با عنوان طیف سنجی و پیوندهای شیمیایی از مدرسه عالی مهندسی شیمی دانشگاه اُرَن مولوز به دانشگاه پی­یر و ماری کوری (پاریس 6) رفت. پورجوادی در رشته­ شیمی پلیمر ادامه تحصیل داد و دیپلم مطالعات عمیق (D.E.A) را دریافت کرد. پس از گذشت یک سال، مدرک دکتری سیکل سوم را گرفت. او یکی از شاگردان دست پرورده پروفسور شامپوتیه، پدر شیمی پلیمر فرانسه بود. در سال 1354 به ایران برگشت اما دو سال بعد، مجددا به دانشگاه قبلی خود در پاریس رفت تا دانشنامه­ دکترای دولتی (بالاترین مدرک علمی فرانسه) را دریافت کند. سال 1359 به وطن بازگشت و تا قبل از سال 1361 که دانشگاه صنعتی شریف بازگشایی شد، در مرکز نشر دانشگاهی وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی در سمت‌های رییس گروه شیمی و مهندسی شیمی، معاون پژوهشی و امور ویرایش و نیز قائم مقامی حضور داشت و همکاریش را با این مرکز تا سال 1384 به مدت بیست و پنج سال ادامه داد. دکتر پورجوادی در حال حاضر همزمان با تدریس و پژوهش در دانشگاه صنعتی شریف به عنوان عضو شورای واژه­گزینی با فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز همکاری دارد.

دکتر پورجوادی بسپار را در دفترش، واقع در دانشگاه صنعتی شریف و جاییکه درخت زندگی وی به بار نشسته بود، پذیرفت تا درباره­ فعالیت­های فرهنگی و رسانه­ای و جنبه­ های کمتر شناخته شده از تفکر و فعالیتش برای ما سخن بگوید. وارد دفتر که شدیم، بیش از هرچیز کتاب بود و کتاب که جلب نظر می­کرد. از همه نوع. در کنار کتاب­های مربوط به شیمی، پلیمر، انواع فرهنگ­ها و کتاب­های قطور فرانسوی، کتاب دینی و عرفانی هم به چشم می­خورد. همچنین دوره های مجلد شده مجله­ شیمی از انتشارت مرکز نشر دانشکاهی را که طی هفده سال مدیرمسوولی و سردبیری آن را به عهده داشت در کتابخانه چیده شده بود. با وجود غمی که چندی پیش در اثر فوت فرزند باید در او نشسته باشد، همچنان روحیه­ سرزنده ­اش را حفظ کرده بود و با لبخند و انرژی ما را همراهی کرد.

شاید برخی فعالیت های صرف علمی را  مانع از  فعالیت­ های فرهنگی بدانند، اما تجربیات دکتر پورجوادی خلاف این را ثابت می­کند.

 

بسپار- دوران تحصیل شما چگونه گذشت؟ آن­طور که از شواهد پیداست همیشه شاگرد ممتاز بوده اید…

پورجوادی: (لبخند می زند) با توجه به اینکه رشته شیمی در دانشگاه ملی تازه تاسیس شده بود مدیران دانشگاه تمام تلاش خود را برای تربیت دانشجویان در سطح بین المللی به عمل می­آوردند، بنده نیز کفران نعمت نکردم و با معیار سنجش امروزی شامل پنج درصد بالای دانشجویان موفق قرار می­گرفتم. من دانشجوی بورسیه­ای نبودم و با هزینه­های شخصی دوران تحصیل در خارج کشور را گذراندم.

 

بسپار- آیا استفاده نکردن از بورس تعمدی بود؟

پورجوادی: خیر، شرایط به گونه­ای بود که بورس شامل حال من نمی­شد. از طرفی در آن زمان اگر کسی دستش به دهانش می­رسید و جزو طبقه­ متوسط بود می­توانست به راحتی برای ادامه تحصیل به اروپا برود. در اوایل دهه­ پنجاه که قیمت نفت افزایش یافت، طبقه متوسط جامعه هم بی بهره نماند و تعداد کثیری از افراد چه برای تحصیلات و چه گردشگری راهی اروپا می شدند. حتی افراد کم استعدادی را می­شناختم به صرف توانایی مالی و چشم همچشمی راهی دانشگاه­های اروپایی شدند و پس از گذشت چند سال بدون دستاوردی به خانه بازگشتند. بد نیست در اینجا به نکته مهم و قابل تامل اشاره کنم و آن اینکه در آن دوره اعزام دانشجویان حتی بورسیه­ای فارغ از دیدگاه­های سیاسی-عقیدتی انجام می­گرفت و قریب به اتفاق دانش­آموختگان که منتقد نظام هم بودند به میهن بازمی­گشتند. البته نمی­خواهم همه چیز این دو دوره را با هم مقایسه کنم چون بر این باورم که هر کنش و واکنش اجتماعی باید در بستر زمانی خود مورد مطالعه و داوری قرار گیرد.

 

بسپار- شنیده شده شما از موسسین انجمن اسلامی دانشجویان در پاریس بودید. درست است؟

پورجوادی:  از آن داستان حدود چهل وپنج سال می­گذرد. تا سال 1352 اتحادیه انجمن­های اسلامی در آمریکا و اروپا شعبه­ای در پاریس نداشت که با همکاری دوستان تاسیس شد. بیشتر فعالیت­های انجمن، فرهنگی و نقد و بررسی کتاب­های دکتر شریعتی و انتشار و توزیع آن­ها بود.

 

بسپار- چرا در شلوغی­ های انقلاب و آغاز جنگ به کشور بازگشتید؟

پورجوادی: من  سال 1354 و بعد از دریافت دکتری سیکل سوم به ایران بازگشتم و جذب اداره کل مواد غذایی و دارویی وزارت صنایع و معادن شدم. نوع کار برای من جذابیتی نداشت و تعاملات اداری آن دوران نیز با روحیات من سازگار نبود. بنابراین در سال 1356 پس از ازدواج به دانشگاهی که بودم بازگشتم و آن زمان خبری به جدیت از انقلاب در بین نبود. ایران آبستن تحولات و دگرگونی بود که با چند رویداد مهم از جمله فوت مشکوک فرزند امام خمینی(ره) حاج آقا مصطفی و دکتر شریعتی در انگلیس و نگارش نامه توهین ­آمیز به روحانیت در روزنامه اطلاعات آتش زیر خاکستر روشن شد و به نا آرامی ­هایی انجامید که من چند ماه قبل از آن ایران را ترک کرده بودم.

در بهمن 1357 بسیاری از دانشجویان ایرانی­ که برخی از آن­ها درس خود را تمام نکرده بودند همراه با امام به ایران برگشتند؛ ازجمله برادر مرحومم که معماری می­خواند. اما من نتوانستم درسم را رها کنم و سال 1359 پس از اتمام تحصیل به همراه همسر و فرزندم به ایران بازگشتم. البته آن زمان هنوز جنگ شروع نشده بود و من 31 شهریور 59 در تهران بودم که خبر رسید فرودگاه مهرآباد را زدند.

درباره­ بازگشت به ایران، من بورسیه نبودم و الزامی به بازگشت نداشتم. اما حسی دارم که هنوز هم در برخی افراد مشاهده می­کنم. نمی­توان گفت خوب است یا بد، اما در طول حضورم در خارج از کشور همیشه احساس غربت داشتم. انگار جایی که بودم به من تعلق نداشت و دوست داشتم جایی باشم که در تمام خوبی­ها و بدی­های آن سهیم باشم. البته شرایط دهه شصت نیز برای کار کردن آسان نبود ولی با تمام مشکلات، به آینده امیدوار بودم. بخش عمده فعالیت­های علمی-فرهنگی من در این دهه شکل گرفت.

 

بسپار- چه شد که بعد از ورود به ایران در مرکز نشر دانشگاهی مشغول شدید؟

پورجوادی: قبل از بازگشت قرار بود در دانشگاه صنعتی شریف مشغول شوم. اما ورودم با انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه همزمان شد. ستاد انقلاب فرهنگی که بعدها به شورای انقلاب فرهنگی تغییر نام یافت با دو بازوی اجرایی تاسیس شد: جهاد دانشگاهی و کمیته تالیف و ترجمه و تصحیح کتب دانشگاهی. اساتید دانشگاه ­ها لازم بود در دوران تعطیلی جذب یکی از این دو می­شدند. جهاد دانشگاهی که به امور پژوهشی می­پرداخت (البته به مرور زمان تغییر رویکرد داد و به چاپ کتاب و ایجاد کلاس­های آموزشی و غیره روی آورد) یا کمیته تالیف و ترجمه که بعدها به مرکز نشر دانشگاهی تغییر نام داد.

بنده از ابتدای تاسیس مرکز نشر دانشگاهی با این سازمان همکاری داشتم. در ابتدا به بررسی چندصد پرسشنامه­ای که اساتید شیمی و مهندسی شیمی کشور برای ترجمه یا تالیف کتاب­های درسی پیشنهاد داده بودند پرداختیم. از میان آن­ها ده ­ها کتاب تصویب و به­ تدریج چاپ و منتشر شد. همکاری من با این مرکز تا سال 1384 برای مدت 25سال ادامه داشت که بخش مهمی از کارنامه فرهنگی خود را مدیون این همکاری می­دانم. مرکز هنوز هم فعال است اما فعالیت آن مانند سابق نیست.


[EasyDNNGallery|24960|Width|400|Height|400|position||resizecrop|False|lightbox|False|title|False|description|False|redirection|False|LinkText||]


در سال 1361 که دانشگاه­ها بازگشایی شدند، بلافاصله جذب دانشکده شیمی دانشگاه صنعتی شریف  شدم. دانشکده شیمی اولین دوره پذیرش کارشناسی را در بهمن 1362 انجام داد. شرایط خاصی در آن دوره بر دانشگاه حاکم بود. در آن روزها تعداد دانشجو بسیار کم بود. تعداد انگشت شماری دانشجوی ارشد باقی مانده بودند که بیشتر علاقه­مند به امور سیاسی بودند. آزمایشگاه­ ها خالی بودند و تجهیزات مورد نیاز به سختی یافت می­شد. دانشگاه بسیاری از اعضای هیات علمی خود را از دست داده بود. برای مثال از 22 عضو هیات علمی دانشکده شیمی، تنها شش نفر در دانشکده حضور داشتند. بعدها در سال 1368 جهاد دانشگاهی ضمن انتقال وسایل آزمایشگاهی، به ساختمان­ های جدید خود واقع در خارج دانشگاه منتقل شد. فعالیت مجدد دانشگاه با جنگ تحمیلی همزمان شده بود و بدین ترتیب شرایط و اولویت­های خاصی حاکم بود.

 فراموش نمی­کنم یک موشک­ جلوی دانشکده شیمی فرود آمد و گرچه در یکی از روزهای تعطیل اتفاق افتاد و خسارت جانی نداشت، ولی به ساختمان دانشکده و به ویژه به آزمایشگاه­ های آن خسارت زیادی وارد کرد. پنجره ها از چارچوب درآمده بودند. صدها شیشه­ ی مواد شیمیایی شکسته شده و خرده­های آن­ها تا عمق دیوارهای بتنی فرورفته بود. خوشبختانه انبار مواد شیمیایی دانشکده که به لحاظ مقدار و تنوع یکی از مجهزترین انبارهای موجود در دانشگاه­های کشور بود صدمه­ای ندید. با توجه به سرما و وضعیت نابسامان و مسایل ایمنی، مدیریت دانشگاه تصمیم گرفت برای نیمسال دوم سال تحصیلی 66-67 همه کلاس­ها را در طبقه اول و دوم هتل استقلال (هیلتون سابق) برگزار کند. در آن ترم تحصیلی درس­های عمومی و آزمایشگاه­ها حذف شد و فقط درس­های تخصصی در هتل برگزار شد. حتی پس از بازگشت به دانشکده تا یکی دو ترم بسیاری از پنجره­ های کلاس­ها و آزمایشگاه­ ها شیشه نداشت و با نایلون پوشیده شده بود. بعدها هم به علت کمبود شیشه، هر نوع شیشه­ای که در بازار بود به پنجره­ها نصب شد. خیلی دوست داشتم در محل اصابت موشک یادبودی ساده با لوحی از شرح واقعه نصب شود اما به رغم پیگیری­ها، این کار عملی نشد.

 

بسپار- رابطه شما با روزنامه ها و شبکه ­های مجازی چگونه است؟

پورجوادی: من از 16 سالگی تا چند سال پیش روزنامه­ خوان حرفه­ای بودم! حتی در زمان دانشجویی در فرانسه و نیز فرصت مطالعاتی در آمریکا از روزنامه غافل نشدم. در ایران هم بعضا از کسانی بودم که صبح خیلی زود در صف خرید روزنامه می ایستادم که در آن زمان تعدادشان هم محدود بود (البته از نظر تنوع و عنوان و نه تیراژ). در سال­های اخیر با ورود شبکه­های اجتماعی و وبگاه­های فعال روزنامه­ها، حس می­کنم نیاز خبری ام برطرف می­شود و کمتر روزنامه می­خرم. در گذشته مانند نوعی وظیفه برایم بود و اگر روزی چند روزنامه را نمی­خریدم حس و حال خوبی نداشتم، حتی اگر فرصت خواندنش را پیدا نمی­کردم.

البته در سال­های اخیر نوع خبر رسانی و به تبع آن سلیقه­ ی­ مخاطب هم تغییر یافته است. اکثر خانواده­ هایی که روزنامه­ خوان نبودند، اکنون خبرها –حتی خبرهای علمی و تخصصی- را دنبال می­کنند و از طرفی نیز این خطر وجود دارد که اخبار نادرست و بدون منبع صحیح به دست مخاطب برسد. البته مخاطبان متوجه شده­ اند که به هر خبری نباید اعتماد کرد. ولی درمجموع فایده­ این تغییر سلیقه بیشتر از مضرات آن است.

 

بسپار- مهم ترین دستاورد فرهنگستان را که از اعضای آن هستید چه می­دانید؟ چرا اکنون تاثیرگذاری سابق را ندارد؟

پورجوادی: اجازه دهید نگاهی گذرا به معرفی دو دوره فعالیت فرهنگستان قبل از انقلاب بیندازیم. فرهنگستان اول درسال 1314 برای اصلاح زبان وخط فارسی به فرمان رضاشاه و با ریاست محمدعلی فروغی تأسیس شد و تا سال ۱۳۳۳ فعالیت کرد. بیشتر کوشش فرهنگستان اول صرف انتخاب معادل برای اصطلاحات و واژه­های خارجی شد و نام­آورانی همچون ملک‌الشعرای بهار، علی‌اکبر دهخدا، سعید نفیسی، بدیع‌الزمان فروزانفر، علی‌اصغر حکمت، عبدالعظیم قریب، حسین گل‌گلاب، عیسی صدیق، عباس اقبال آشتیانی، محمد قزوینی، علی‌اکبر سیاسی و محمود حسابیعضویت داشتند. برخی از واژه ­های مصوب این دوره عبارت­اند از: دادگاه، دادرسي، دادخواه، دادخوانده، دادخواست، دادستان، داديار، دادسرا، دادنامه، شهربانی،شهردار، شهرداری، دانشکده، دانشگاه، لشگر، گردان، هواپیما، فرودگاه، خلبان، پالایش، پرتوشناسی، زیست­شناس، فشارسنج و ده­ها واژه دیگر که امروزه کاملا با آن­ها خو گرفته ­ایم دستاورد آن دوران است. فرهنگستان دوم در سال 1347 به ریاست صادق کیا تاسیس شد وتا سال 1357 فعالیت داشت و در مجموع 6650 واژه به تصویب رسید. واژه ­هایی همچون رسانه، همه­ پرسی، ترابری و پیراپزشکی از محصولات آن دوره است. فرهنگستان سوم که به  فرهنکستان زبان و ادب فارسی معروف است در سال 1360 تاسیس شد ولی فعالیت بخش واژه­گزینی آن از سال 1374 آغاز شد. این بخش از فرهنگستان تا کنون با همکاری پاره­وقت بیش از سیصد استاد دانشگاه در غالب چهل گروه تخصصی موفق به تصویب بیس از چهل هزار واژه علوم پایه، علوم پزشکی، فنی و مهندسی، علوم انسانی، و علوم نظامی شده است. گفتنی است بخش واژه­گزینی فرهنگستان از دل گروه­های واژه­گزینی مرکز نشر دانشگاهی متولد شد. تجربه پانزده ساله پژوهشگرانی که در این مدت در مرکز فعالیت داشتند دست­مایه ارزشمندی برای فعالیت فرهنگستان شد.

 

بسپار- آیا بعد اجرایی واژگان و جایگزینی آن به صورت عملی نیز به عهده­ فرهنگستان است؟

پورجوادی: ببینید در دوره اول فرهنگستان، رمز موفقیت در جا افتادن هواپیما به­جای طیاره، فرودگاه به­جای آئروپورت، دانشجو به­جای طلبه، ایستگاه به­جای گار، پرونده به­جای دوسیه، برنامه به­جای پروگرام،سرهنگ به­ جای کلنل، گذرنامه به­جای تذکره، همه به­دلیل اجباری بود که رضا شاه در به کارگیری آن­ها اعمال می­کرد. در دوره دوم فرهنگستان درست است که سعی می­شد تا آنجا که ممکن است از واژه­ها عربی­­زدایی شود و واژه­های سره فارسی به­کار گرفته شود ولی ضعف نظام در اعمال مصوبات خود نه تنها مخالفت ادبای محافظه­کار را به­دنبال داشت (مانند مخالفت آن­ها برای معادل رسانه به­جای مدیوم)، بلکه برای طیف وسیعی از مخالفان نظام نیز مخالفت با فرهنگستان جنبه‌ای از مخالفت کلی با نظام شاه شمرده می‌شد. در مورد فرهنگستان سوم همان­طور که پیشتر اشاره کردم بخشی از مصوبات قبلا در مرکز نشر دانشگاهی به تصویب رسیده بود و در شمارگان میلیونی در کتاب­های دانشگاهی خود اعمال می­کرد. در حال حاضر نیز این چند صد همکار دانشگاهی در فرهنگستان سفیران خوبی برای ترویج مصوبات هستند. مخالفت­ هایی که گاهی در سطح جامعه می­بینیم بیشتر مربوط به واژه ­های عمومی است که بعضا مصوب فرهنگستان نیست مانند کش­لقمه، خودروی جمعی یا دراز آویز. معتقدم مخالفت با افراد نباید دستمایه به سخره گرفتن این نهاد ملی شود.

 

بسپار- شما بیش از 15 سال سردبیری مجله شیمی را برعهده داشتید و پس از آن این مجله دیگر مستمر منتشر نشد … چرا؟

پورجوادی: من از سال 67 تا 84 یعنی 17 سال مدیر مسوولی و سردبیری مجله­ شیمی را برعهده داشتم. بعد از خروج من از مرکز به تدریج نشریه رو به افول رفت و سه شماره  در سال به سه سال یک شماره تبدیل شد! اکنون نیز چهار سال است که منتشر نمی­شود. تورق مجله شیمی برای من حس  نوستالژیک و خوبی دارد و به همین دلیل پنجاه شماره آن را به ترتیب سال، مجلد کردم و در کتابخانه­ام نگهداری می­کنم.

سال اول آن در فروردین 1367 منتشر شد که اوج جنگ تحمیلی بود. در واقع این مجله در زیر موشک­باران شبانه تهران متولد شد. سعی می­شد این مجله ترویجی نظر دانشجویان و استادان شیمی را با مطالب متنوع خود جلب کند. برخی از شماره­های آن هنوز دست به دست می­چرخد.

 

بسپار- تنها می­توان گفت حیف …

پورجوادی: البته همچنان ورق زدن صفحات آن آرامش بخش است و برایم نوستالژی است.

 

بسپار- شماره­ های ابتدایی بسپار نیز با اینکه با فاصله ­ای حدودا ده ساله از مجله ­ی شیمی منتشر شد همین شکل و شمایل را داشت و برای ما نیز شماره های نخست آن پس از 20 سال حس عجیبی دارد. جالب است که در همان زمان نیز شما در نشریه از واژه­ ی بسپار استفاده کرده­ اید!

پورجوادی: دقیقا همین­طور است. در آن زمان که هنوز چاپ دیجیتال شکل و شمایل مطبوعات را تغییر نداده بود، اکثر روزنامه ­ها و مجلات به همین شکل و در قالب سیاه و سفید چاپ می­شدند. حروف چینی  ­ها تقریبا یکسان بود و شاید برای نسل امروزی تعجب آور و حتی خنده دار باشد که برای حروف چینی یا رنگی کردن جلد چه زحماتی کشیده می­شد.

حروف­ چینی ما با قلم لاینوترون بود اما به دلایل فنی، حروف چینی زرنگار جایش را گرفت. واژه بسپار را مرحوم مصاحب در دهه چهل ساختند و ما آن را از سال 1360 در کتاب­های خود آوردیم. ازاینکه مجله شما سهم مهمی در ترویج این واژه دارد سپاسگزاریم.

 

بسپار- فرمودید هرچیز را باید در بستر زمانی خود دید و نمی­توان شرایط امروز را با گذشته مقایسه کرد. اما از نظر شما علاقه­ دانشجو به تحصیل از زمان دانشجویی خودتان تا به امروز چه تفاوتی کرده است؟

پورجوادی

(ادامه دارد …)


متن کامل این مصاحبه را در شماره 188ام ماهنامه بسپار که در نیمه اردیبهشت ماه منتشر شده است بخوانید. 


در صورت تمایل به دریافت نسخه نمونه رایگان و یا دریافت اشتراک با شماره های 02177523553 و 02177533158 داخلی 3 سرکارخانم ارشاد .تماس بگیرید. امکان اشتراک آنلاین بر روی صفحه اصلی همین سایت وجود دارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا