اخباراقتصاد و مدیریت

۵ پیشنهاد علمی برای تقویت ماهیچه کنجکاوی

بسپار/ایران پلیمر بهترین تعریف برای کنجکاوی، داشتن انگیزه یادگیری، دید باز نسبت به ایده‌‌‌های نو و اکتشاف شرایط و محیط‌‌‌های بکر و تازه است.

پس با این تعریف کاملا مشخص است که چرا هر فردی باید کنجکاوی‌‌‌اش را به خدمت بگیرد و آن را پرورش دهد، چون:

در درجه اول، کنجکاوی بعد مهمی از کارآمدی رهبری سازمانی است. اگر می‌‌‌خواهید دیگران را مدیریت یا هدایت کنید، نشان دادن کنجکاوی می‌تواند به شما کمک کند، چون این کار به آنها یاد می‌دهد که حس کنجکاوی خودشان را به خدمت بگیرند. در درجه دوم، کنجکاوی شما را قادر می‌‌‌سازد همواره بیاموزید که این خصلت برای تضمین آینده کاری‌تان حیاتی است.

من در جدیدترین کتابم با عنوان «من، انسان: هوش مصنوعی، خودکارسازی و هفت‌‌‌ خوان بازیابی آنچه ما را منحصربه‌‌‌فرد می‌کند» توضیح داده‌‌‌ام که چگونه مهارت‌‌‌های لازم برای تسلط بر محیط کاری متغیرمان با چنان سرعتی در حال تغییرند که حالا دیگر قوی کردن ماهیچه کنجکاوی بیشتر تبدیل به مکانیزم بقا شده.

در درجه سوم، کارفرمایان به دنبال کنجکاوی هستند. فارغ از شغل، صنعت و میزان سابقه، کنجکاوی اغلب به‌‌‌عنوان یکی از ضروری‌‌‌ترین و پرطرفدارترین ابعاد استعدادها ذکر می‌شود. به‌‌‌عنوان نمونه، در شرکت کاریابی من‌‌‌پاورگروپ (ManpowerGroup) استخدام‌‌‌کننده‌‌‌ها و ماموران استعدادیابی‌‌‌، بر مبنای کنجکاوی استخدام می‌کنند و مشتری‌‌‌ها هم ارزشش را درک می‌کنند.

دلیلش هم واضح است: شاید ندانیم کار در آینده چگونه خواهد بود. اما اگر کنجکاو باشیم انگیزه و قدرتمان در افزایش مهارت و یادگیری مهارت‌‌‌های تازه به شکل چشمگیری افزایش می‌‌‌یابد. با این اوصاف برای ساخت و تقویت ماهیچه کنجکاوی چه‌‌‌کار باید کرد؟ اینجا به پنج پیشنهاد مبتنی بر علم می‌‌‌پردازیم:

۱- تمام بهانه‌‌‌ها را دور بریزید

همه می‌‌‌خواهند کنجکاو باشند و چیزهای خیلی معدودی هستند که بیش از به خدمت گرفتن کنجکاوی از نظر ذهنی اغناکننده باشند؛ حالا چه کنجکاوی نسبت به مسائل پیش ‌‌‌پا افتاده و چه مسائل عمیق وجودی. با این ‌‌‌حال، موانع زیادی سر راه رهاسازی ذهن‌‌‌های آرزومندمان قرار می‌‌‌گیرند. شایع‌‌‌ترین این سدها مضیقه زمانی، نیاز به تمرکز روی وظایف قابل پیش‌بینی و ارائه نتایج قطعی و حضور در محیط‌‌‌های کاری خسته‌‌‌کننده یا کسالت‌‌‌بار است.

با‌‌‌وجوداین، می‌‌‌دانیم که اینها همه توجیه و بهانه هستند.

در واقعیت هیچ ‌‌‌چیزی وجود ندارد که حقیقتا جلوی بهره‌‌‌برداری ما از کنجکاوی را بگیرد. موضوع صرفا سر انتخاب اولویت‌‌‌های درست و تلاش آگاهانه برای یادگیری، داشتن تجربیات بکر و بستن شکاف بین چیزهایی است که می‌‌‌دانیم و چیزهایی که دوست داریم بدانیم.

به همین دلیل است که اعضای یک تیم یا سازمان به‌رغم اینکه توسط مدیر واحدی مدیریت می‌‌‌شوند، سطوح بسیار متفاوتی از کنجکاوی را بروز می‌دهند.  پس توقع نداشته باشید که مدیر شما از کنجکاوی‌‌‌تان بهره‌‌‌برداری کند؛ مسوولیتش با خود شماست. برای افزایش تدریجی حس کنجکاوی در محیط کار این راهکارهای کاربردی را در نظر داشته باشید:

روزانه ۲۰ تا ۳۰ دقیقه زمان بگذارید، حتی اگر بعد از ساعت کار یا قبل از شروع شیفتتان باشد، تا آگاهانه به پرورش کنجکاوی‌‌‌تان بپردازید.

ایده‌‌‌هایتان را با همکارانتان به اشتراک بگذارید؛ به‌‌‌خصوص درباره مشکلات استراتژیک درازمدت یا چگونگی بهبود روندها و استراتژی‌‌‌های  موجود.

عادت کنید هرچقدر که می‌توانید بپرسید «چرا» تا بتوانید به اصل برسید و کم‌‌‌کم به‌‌‌جای اینکه دیدی سطحی داشته باشید به عمق چیزها بپردازید.

۲- زاویه درست را پیدا کنید

یکی از آشکارترین مشکلاتی که برای تقویت کنجکاوی‌‌‌مان باید به آن بپردازیم سوال «چه‌چیزی» است. یعنی من از خدایم است که کنجکاو باشم، اما درباره چه چیزی؟ جای تعجبی ندارد که ساده‌‌‌ترین پاسخ این است که درباره چیزهایی کنجکاوی کنیم که به آنها علاقه‌‌‌مندیم. شناسایی انگیزه درونی‌‌‌تان می‌تواند در این خصوص به شما کمک کند. به قول چارلز بوکفسکی: «آنچه را عاشقانه دوست داری بیاب و بگذار تو را بکشد» (البته نه به معنای واقعی کلمه). این سوالات را از خود بپرسید:

چه موضوعی وجود دارد که خیلی دلت می‌‌‌خواهد بیشتر درباره‌‌‌اش بدانی؟

  دوست داری در چه حوزه‌‌‌ای متخصص باشی؟

چه سوالات و موضوعاتی می‌توانند طوری مشغولت کنند که از زمان و مکان غافل شوی؟ همچنین مهم است که «فضاهای سفید» را پیدا کنید. فضای سفید چیست؟ زمان‌‌‌ها و مکان‌‌‌هایی که حواستان پرت کار یا امور روزمره نمی‌شود و می‌توانید به تفکر عمیق بپردازید. درواقع با شناسایی مساله مناسب و عاشق آن مساله شدن نصف راه را رفته‌‌‌اید. بعد از آن کنجکاوی شما سوخت پیشران شما خواهد بود. شکی وجود ندارد که در مواقع بسیاری کنجکاوی درباره موضوعات خسته‌‌‌کننده هم می‌تواند به ‌‌‌دردبخور باشد. چگونه باید این کار را انجام دهید؟ ترفندش این است که در آن مساله زاویه یا بعدی را بیابید که برای شما اهمیت بیشتری دارد. به‌‌‌عنوان‌‌‌مثال ممکن است شما علاقه‌‌‌ای به تکنولوژی نداشته باشید که باعث می‌شود کار کردن روی مشکلی در حوزه تکنولوژی خسته‌‌‌کننده و ملال‌‌‌آور شود.

با این ‌‌‌حال، اگر کمی کندوکاو کنید ممکن است زوایای انسانی یا روانی خاصی را در آن بیابید که برای شما اهمیت زیادی دارد و همزمان به تکنولوژی مربوط می‌شود: مثل تاثیر تکنولوژی بر سودمندی، اخلاقیات، بیگانگی از خویش یا حال خوب. کشف زاویه‌‌‌ای که برایتان مهم است، کارهای پوچ و نامربوط را به فعالیت‌‌‌های معنادار و مفیدی تبدیل می‌کند و به کنجکاوی شما اجازه می‌دهد تخصصتان را تقویت کنید.

۳- روتینتان را عوض کنید

تحقیقات نشان می‌دهند یکی از شایع‌‌‌ترین عادات افراد خلاق و کنجکاو این است که به روتین حساسیت دارند و با یک روتین ثابت به‌‌‌سرعت کسل و بی‌‌‌علاقه می‌‌‌شوند. به همین ترتیب ایجاد تغییرات در روتین معمولتان تجربیات تازه‌‌‌ای را به وجود می‌‌‌آورد که می‌تواند جرقه ایده‌‌‌ها و سوالات تازه‌‌‌ای شود. به تغییر افرادی که با آنها کار می‌‌‌کنید، با آنها سروکار دارید یا هرروز می‌‌‌بینیدشان فکر کنید. یا تعویض زمان و نحوه انجام کارهای روزانه، مسیری که هر روز برای رسیدن به محل کار طی می‌‌‌کنید، جایی که غذا می‌‌‌خورید یا کاری که آخر هفته‌‌‌ها می‌‌‌کنید. حتی تغییرات کوچکی در روتین روزانه هم می‌تواند تاثیر بزرگی بر طرز فکر و کنجکاوی شما داشته باشد: اینکه لپ‌‌‌تاپ را کجا می‌‌‌گذارید، با چه کسانی ناهار می‌‌‌خورید، به چه جلسات مجازی ملحق می‌‌‌شوید (یا دیگر در آنها شرکت نمی‌‌‌کنید) و چه سرگرمی‌‌‌های تازه‌‌‌ای را شروع می‌‌‌کنید.

از آنجا ‌‌‌که مغز اساسا تنبل است، ما در زندگی به دنبال مسائل و روندهای آشنا می‌‌‌گردیم و از چیزهای بکر و تازه اجتناب می‌‌‌کنیم، چون چیزهای تازه می‌توانند عامل استرس، اضطراب یا کار بیشتری باشند. هر بار که در موقعیت تازه‌‌‌ای قرار بگیرید، به‌‌‌ جای اینکه مثل همیشه اتوماتیک‌‌‌وار عمل کنید، مجبورید از چم‌‌‌وخم کار سر دربیاورید. تغییرات کوچک در زندگی روزانه تازگی و تنوع را به زندگی تزریق می‌کند. حتی یک متغیر تصادفی هم می‌تواند منجر به علاقه‌‌‌مندی‌‌‌های تازه‌‌‌ای شود و کنجکاوی شما را برانگیزد.

۴- آزمون ‌‌‌و خطا کنید

بزرگ‌ترین مزیت کنجکاوی این است که معمولا سرگرم‌‌‌کننده و جالب است. اما علاوه بر آن، دقت نظر و تمرکز را تقویت می‌کند و حالت خلسه‌‌‌ای را در کار به وجود می‌‌‌آورد که بهترین فضای ممکن برای خلاقیت و آزمون ‌‌‌و خطاست. به کنجکاوی به چشم فرصتی برای امتحان کردن چیزها نگاه کنید تا ایده‌‌‌های تازه را ترکیب کنید و سوالات معنادارتر و عمیق‌‌‌تری بپرسید که می‌توانند شما را به ‌‌‌جاهای ناشناخته‌‌‌ای ببرند و مهارت‌‌‌های خاصی به ارمغان بیاورند. جالب است که بدانید پیشرفت‌‌‌های حوزه هوش مصنوعی، علی‌‌‌الخصوص هوش مصنوعی مولد، ارزش دانش انسان را کم‌‌‌اهمیت کرده است؛ چون شما هر چقدر هم دانش زیادی داشته باشید، هوش مصنوعی همیشه چیز بیشتری می‌‌‌داند و برای هر سوالی بیش از هر انسانی جواب در آستین دارد. با این ‌‌‌حال، هوش مصنوعی همچنان برای طرح پرسش یا دستور، متکی به انسان است. حتی اگر یاد بگیرد که خود دستور بدهد هم، صرفا دستورات انسان را تکرار می‌کند.

پس واضح است که یکی از خصلت‌‌‌های منحصربه‌‌‌فرد و صرفا انسانی، توانایی تجربه کنجکاوی بی‌‌‌قید و شرط است. کنجکاوی بی‌‌‌قید و شرط یعنی کنجکاوی که صاحب اراده‌‌‌ای تاثیرگذار است؛ به این معنی که از ما برمی‌‌‌خیزد. اما حتی وقتی‌‌‌ که نقطه شروع را می‌‌‌دانیم، هرگز درست‌‌‌ و حسابی نمی‌‌‌دانیم از کجا سر در خواهیم آورد. پس خود را در مسیر آزمون ‌‌‌و خطا قرار دهید و از حریم امنتان خارج شوید تا درباره موضوعات تازه‌‌‌ای تحقیق کنید و چیزهایی را بفهمید که اصلا به آنها فکر نمی‌‌‌کردید. علم نشان می‌دهد که نوجویی یکی از استوارترین عوامل کنجکاوی است. چیزهای تازه‌‌‌ای را امتحان کنید؛ به‌‌‌خصوص چیزهایی که کاملا مطابق با ارزش‌‌‌ها، علاقه‌‌‌مندی‌‌‌ها و تجربیات شما نیست.

لذت علاقه‌‌‌مندی‌‌‌های تازه و متنوع را کشف کنید و همان‌طور که ایمی ادموندسون، استاد مدرسه کسب و کار هاروارد، در جدیدترین کتابش می‌‌‌گوید: «آن‌‌‌قدر کنجکاو باشید که از خطاهایتان بیاموزید و آنها را تبدیل به شکست‌‌‌های هوشمندانه کنید.»

۵- وقتی کسل شدید، فقط تغییر جهت بدهید

تقویت ماهیچه کنجکاوی باید تجربه خوشایندی باشد. بیشتر شبیه شناست تا وزنه‌‌‌برداری سنگین. اگر احساس می‌‌‌کنید گیر افتاده‌‌‌اید و بی‌‌‌علاقه یا اشباع ‌‌‌شده‌‌‌اید- بسیار شبیه زمانی که بچه‌‌‌مدرسه‌‌‌ای‌‌‌ها مجبورند تکالیف مدرسه کسل‌‌‌کننده تکراری را انجام دهند- سراغ کار دیگری بروید و به ذهنتان این آزادی را بدهید که سرگردان و جویا باشد. کنجکاوی باید شما را سمت یادگیری بدون زحمت و تمرکز لذت‌‌‌بخش سوق بدهد؛ درست همان‌طور که موج، موج‌‌‌سوار را پیش می‌‌‌برد و باد، قایق بادی را.

این فرق میان کاوش خودکار و آزمون ‌‌‌و خطا که کنجکاوی عمیق شما را آزاد می‌کند و یادگیری بیرونی است که دقیقا علیه کنجکاوی عمل می‌کند. پس به‌‌‌جای اینکه اشتیاق و علاقه حقیقی‌‌‌تان به یادگیری را سرکوب کنید، اجازه بدهید شما را به نقطه‌‌‌ای هدایت کند که واقعا می‌‌‌خواهید بروید.

نکته آخر: کنجکاوی هم مثل هر ویژگی روانی دیگری نیمی ذاتی است و نیمی پرورشی. معنایش این است که همه ما صرف‌‌‌نظر از جایی که هستیم و محیطی که در آن قرار داریم میلی ذاتی به بیشتر (یا کمتر) کنجکاو بودن داریم. بهترین تخمین‌‌‌ها نشان می‌دهند که کنجکاوی تقریبا ۵۰‌‌‌درصد ذاتی است که یعنی هنوز حدودا ۵۰‌درصد دیگر داریم که قابل ‌‌‌تغییر و چکش‌‌‌کاری است؛ هرچند بخش زیادی از آن در بزرگسالی سفت‌‌‌وسخت می‌شود. بنابراین با اینکه بعید است کسی که ذاتا کنجکاو نیست یک‌‌‌دفعه به سطح کنجکاوی انیشتین برسد (و برعکس)، همه ما می‌توانیم سطح پایه کنجکاوی‌‌‌مان را تقویت یا تضعیف کنیم. اما این کار هم مثل هر مهارت دیگری مستلزم تعهد و از خودگذشتگی است.

دنیای اقتصاد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا