آیا جنسیت میتواند روی پیشرفت علمی افراد تاثیرگذار باشد؟!

گروه ترجمه و تولید محتوا در بسپار/ ایران پلیمر تا اوایل قرن 21 این باور عمومی وجود داشت که عدم پیشرفت علمی زنان و عدم توانایی آنها در گرفتن کرسیهای مقاطع بالای تحصیلی و دانشگاهی، به دلیل ویژگیهای ذاتی زنان است. این باور عمومی باعث شد تا بن بارس (Ben. Barres) به دنبال کشف حقیقت و بررسی این فرضیه عمومی رود. دکتر بن بارس استاد محبوب گروه عصب شناسی دانشگاه استنفورد است.
چرایی علاقه دکتر بن بارس به بررسی تاثیر جنسیت بر پیشرفت علمی افراد
دکتر بن بارس در مقدمه این مقاله می نویسد: زمانی که 14 ساله بودم، معلم ریاضی آقایی داشتم که نبوغ فوق العادهای در حل مسائل ریاضی و همچنین تدریس این درس داشت. یک روز تصمیم گرفتم تا معلم ریاضیام را به مادرم نشان دهم و درباره نبوغ ریاضیاش با مادرم صحبت کنم. مادرم بلافاصله پس از دیدن معلم ریاضیام، بدون توجه به سایر ویژگیها و استعداد شگرف او در ریاضی، به من گفت که قبلا درباره اینکه معلمت سیاهپوست است، چیزی به من نگفته بودی! بن در خاطرات خودش به وضوح مینویسد که پیش از این، اصلا رنگ پوست معلمم توجه مرا به خود جلب نکرده بود و تنها ویژگی منحصر به فرد او در ذهن من، توانایی خارقالعاهاش در ریاضی بود. این اولین بار بود که بن با مفهوم تبعیض از نزدیک آشنا میشد. اکنون بن به عنوان یک استاد 51 ساله در دانشگاه استنفورد و عضو هیئت علمی این دانشگاه و کسی که جنسیت خودش را از زن به مرد تغییر داده است، با نگاهی علمی فرضیه تاثیر جنسیت بر پیشرفت علمی افراد را بررسی میکند.
بررسی فرضیهها
در اوایل قرن 21 و سالهای 2004 و 2005 بحثهای مفصل علمی در مجلات علمی و دانشگاههای معتبری همچون هاروارد دنبال میشد که موضوع اصلی آنها این بود که عدم پیشرفت علمی زنان در جوامع به دلیل وجود تبعیضهای جنسیتی نیست و دلیل اصلی وجود تفاوتهایی در استعدادها و ویژگیهای ذاتی زنان و مردان است. افراد سرشناسی همچون استیون پینکر، لری سامرز و پیتر لارنس که همگی از اساتید مشهور دانشگاه هاروارد بودند، اعتقاد داشتند که مغز مردها به طور ذاتی برای تحلیل و نگاه سیستمی و نهایتا مبارزه و بقا در دنیای رقابتی طراحی شده در حالی که مغز زنان به صورت ذاتی برای معاشرت، همدلی و مراقبت شکل گرفته است. پس همین تفاوتهای ذاتی باعث عدم پیشرفت زنان در زمینههای علمی شده است.
در این میان دکتر بن بارس به این حقیقت و نکته مهم اشاره میکند که تمام این بحثها و فرضیهها توسط مردان پایهگذاری و بحث شده است و اتفاقا همین موضوع اهمیت تبعیض جنسیتی را نسبت به ویژگیهای ذاتی افراد نشان میدهد. دادههای علمی موجود، فرضیهی وجود تفاوتهای ذاتی برای تفاوت در سطح پیشرفتهای علمی زنان و مردان را تایید نمیکند بلکه دادههای علمی این حقیقت را خاطرنشان میکند که دلیل عدم پیشرفت زنان وجود تبعیضهای جنسیتی است و نه و تفاوتهای ذاتی که زنان با مردان دارند. البته از دید دکتر بن بارس، وجود تبعیضها در جوامع و تاثیر آن بر عدم پیشرفت علمی زنان، انگشت اتهام را نه تنها به سوی مردان بلکه با همان قدرت به سوی خود زنان نیز اشاره میبرد. در نهایت این نکته مهم یادآوری میشود که رفتار با افراد باید صرفا به واسطه شایستگیهایشان باشد و نه بر اساس کلیشههای جنستی، نژادی و یا مذهبی.
بن بارس در این باره مینویسد: همانند عموم زنان و سایر اقلیتها، زمانی که فرضیه و یا سخنی مبتنی بر این میشنوم که گروهی به دلیل ویژگیهایی از گروهی دیگر برتر هستند و یا مزایایی دارند، شک میکنم تا آن فرضیه را دوباره بررسی کنم. بنابراین درباره این فرضیه نیز وقتی متوجه شدم که دلیل پیشرفت علمی مردان صرفا به جهت برخی از ویژگیها و مزایای ذاتی توجیه شده است، تصمیم گرفتم تا فرضیه را خودم دوباره بررسی کنم. اگرچه فاکتورهای اجتماعی قدرتمندی در همه جوامع ،زنان را از تحصیل علوم و ریاضیات منصرف و یا ناامید میکند با این حال شواهد علمی بسیار محدودی وجود دارد که نشان دهد تحصیل علوم و ریاضیات نیاز به ویژگیهای ذاتی خاصی دارد و یا اینکه به جنسیت افراد وابسته است. به عنوان مثال بررسی نمره ریاضی حدود 20000 دانشآموز دختر و پسر بین 4-18 سال، تفاوت جنسیتی را در کسب نمره و همچنین عملکرد ریاضی آنها نشان نمیدهد. از طرف دیگر با وجود تمام فاکتورهای اجتماعی که مانع پیشرفت علمی زنان در تمام جوامع میشود، یک سوم از برندگان نخبگان المپیادهای ریاضی، زنان بودهاند. بن بارس اعتقاد دارد زمانی که قرار است تاثیر فاکتور جنسیت بر پیشرفت علمی افراد بررسی شود، باید به دادههای علمی موجود و نتایج علمی مطالعات و دادههای آماری آنها (همانند دو مورد بالا) توجه داشت و نباید صرفا برای خلق فرضیهای جدید مجددا از فرضیههای قبلی استفاده کرد و به آنها مرجع داد. تنها دادههای علمی، نتایج و آمار مطالعات علمی هستند که میتوانند به یک فرضیه علمی بها بخشند. دکتر بارس تاکید میکند هرگاه افرادی که در جامعه مزیتی دارند (مثلا در این مطالعه مردان) نظری میدهند و یا فرضیهای ارائه میدهند که در آن گروهی از مردم جامعه که محرومیتهایی دارند (در این مطالعه زنان) به دلیل کمتر بودن تواناییهای ذاتیشان در گروه محروم و یا پایینتر قرار میگیرند، باید به آن فرضیه شک کرد.
اما همچنان پرسش مهم این است که اگر تفاوتهای ذاتی زنان باعث عدم پیشرفتهای علمیشان نمیشود پس چه عاملی روی این فاکتورتاثیرگذار است چون به هرحال آمار نشان میدهد زنان به نسبت مردان کرسیهای علمی کمتری در دانشگاهها دارند و حتی تعداد کمتری از زنان نسبت به مردان به بالاترین سطوح تحصیلات آکادمیک میرسند.
به نظر دکتر بن بارس، مهمترین دلیل عدم پیشرفت علمی زنان وجود این باور اجتماعی است که زنان به طور ذاتی از توانمندیهای کمتری نسبت به مردان برخوردار هستند که این موضوع در برخی از رشتهها همچون فنی و مهندسی بیشتر از سایر رشتهها نیز جلب توجه میکند. بن بارس معتقد است تبعیضها و تعصبهایی که در رابطه با زنان در جوامع وجود دارد به قدری قدرتمند هست که بتواند مانع از پیشرفت زنان در زمینههای گوناگون شود که البته پیشرفت علمی زنان نیز مستثنی از این قاعده نیست. در این مقاله بن بارس با هدف روشتر کردن موضوع، برخی از تجربیات شخصی خود را در رابطه با تبعیضهایی که به عنوان یک زن پیشتر تجربه کرده است، بیان میکند. او میگوید زمانی که دانشجوی کارشناسی دانشگاه MIT بود، در یک کلاس بزرگ که تمام دانشجویان دیگر پسر بودند، تنها دختری بود که توانست یک مسئله بسیار دشوار و پیچیدهی ریاضی را حل کند اما واکنش استاد به حل این مسئله دشوار ریاضی توسط بن چه بود؟ استاد وی با لبخندی تمسخرآمیز به بن گفته بود که حتما این مسئله را قبلا دوست پسرش برای او حل کرده است. این چنین بود که بن در اولین تجربهی خود در یک فضای علمی به عنوان یک زن، نه تنها تشویق نشد بلکه مورد تمسخر نیز قرار گرفت. مسئله تبعیض در تمام دوران تحصیل بن ادامه داشت. او خاطره دیگری را بیان میکند که وقتی دانشجوی دکترای دانشگاه هاروارد بود، برای دریافت کمک هزینهی تحصیلی اقدام کرد اما او در این رقابت شکست خورد و نهایتا یک پسر بود که موفق به دربافت کمک هزینهی تحصیلی مقطع دکترا شد. مسئله زمانی برای بن دردناکتر شد که بعدها رئیس دانشگاه هاروارد اذعان کرد که رزومه بن به مراتب قویتر از رقیب خود بوده است. بن در آن زمان 6 مقاله در مجلات معتبر چاپ کرده بود در حالی که رقیب او تنها یک مقالهی چاپ شده داشت. خاطره شگفتانگیز دیگر بن در این مورد است که: دقیقا چند ماه پس از اینکه بن جنسیت خود را از زن به مرد تغییر داد در یک همایش علمی معتبر شرکت کرد و چند سخنرانی ارائه داد. پس از بازگشت از همایش علمی، بن از چند تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه شنید که عملکرد علمی برادر بن به مراتب بهتر از او بوده است. حقیقت این بود که بن برادری نداشت و اعضای هیئت علمی نمیدانستند که این خود بن است که تغییر جنسیت داده و این موضوع را اعلام نکرده است و اکنون بسیاری از اعضای هیئت علمی فکر میکردند که برادر بن به تازگی تمایل پیدا کرده تا در همایشهای علمی شرکت کند و در آنها سخنرانی داشته باشد. البته بن در پایان تمام این خاطرات اذعان میکند که یادآوری این داستانها، همانند دادههای علمی در نظر گرفته نمیشوند و عملا دلیلی برای اثبات فرضیه جدید نیستند و وی تنها این موارد را برای آشنایی ذهن مخاطب با موضوع بیان کرده است و همچنان برای اثبات فرضیهی جدید نیاز به دادههای معتبر علمی است.
بن پس از ارائه خاطرات و داستانهای شخصیاش به دنبال بررسی آمار و ارقام موجود میرود. دادههای موجود نشان میدهد که در بسیاری از فرآیندهای پذیرش (نه تنها فرآیندهای پذیرش علمی) زمانی که نوبت به انتخاب زنان و یا سایر اقلیتها میرسد، فرآیند پذیرش و فاکتورهای موثر به قدری سخت میشوند که عملا تعداد بسیار کمی از زنان و یا سایر اقلیتها موفق به پذیرش در موقعیت مورد نظر میشوند. به عنوان مثال نتایج یک مطالعه نشان میدهد که در شرایط کاملا برابر (به عنوان مثال از نظر تعداد مقالات و سطح معدل) طرح پیشنهادی زنان برای گرفتن بورسیه و کمک هزینهی تحصیلی دانشگاه باید 5/2 برابر قویتر از طرح پیشنهادی مردان باشد. نتایج مطالعه دیگری که در دانشگاه MIT انجام شد، نشان داد که گرفتن کرسی دانشگاهی و کسب موقعیت هیئت علمی دانشگاه نیز برای زنان به مراتب سختتر از مردان است. نتایج این مطالعه نشان داد که حتی اگر زنان با وجود تمام مشکلات، به مقاطع تحصیلی بالا برسند، برای کسب کرسی دانشگاهی نیز باید رزومهی به مراتب قویتری نسبت به مردان داشته باشند تا بتوانند کرسی دانشگاهی و هیئت علمی را بگیرند. در این مطالعه رئیس پیشین دانشگاه MIT اذعان کرد که دلیل رد شدن برخی از زنان نسبت به مردان در فرآیند پذیرش هیئت علمی ناشی از تبعیض جنسیتی بوده است. مطالعه دیگری نشان داده است که داوران علمی جایزهی علمی سوئد نیز نمره و امتیاز کمتری به زنان دانشمند نسبت به مردان دادهاند.
انکار
مطالعات نشان میدهد که تعداد کمی از زنان و مردان حاضرند قبول کنند که در محیطهای علمی نیز تبعیض جنسیتی وجود دارد چه برسد به اینکه به این موضوع اذعان داشته باشند. با وجود اینکه تعداد زیادی از مطالعات نشان میدهد که عملا در محیطهای علمی تبعیض جنسیتی وجود دارد اما چه دلیلی باعث میشود تا همه و حتی خود زنان نیز این واقعیت را نپذیرند و اذعان نکنند؟؟ دلیل اول اینکه طبق نظریههای روانشناسی، انسان به ذات تمایل به قبول این باور دارد که جهان سراسر عدالت و برابری است و تبعیضی در دنیا وجود ندارد. به همین دلیل زنان نیز همانند مردان تمایل دارند که باور داشته باشند هیچ تبعیض جنسیتی علیه آنان وجود ندارد. دلیل دوم اینکه آن دسته از زنانی که موفق میشوند خود را به مدارج بالای علمی برسانند و از این نردبان موفقیت با تمام سختیهایی که خود میدانند بالا روند، تمایل دارند که در ناخودآگاه خود بپذیرند آنها از زنان دیگر متمایز هستند و ویژگیهایی و برتریهایی نسبت به سایر زنان داشتهاند که این موفقیتها را کسب کردهاند. بنابراین این دسته از زنان نیز ترجیح میدهند تا به تبعیض جنسیتی باوری نداشته باشند. دلیل سوم این است که طبق نظریه روانشناسی “انکار ضرر شخصی” (denial of personal disadvantage)، زنان موفقیتها و دستاوردهای خود را فقط با زنان دیگر مقایسه میکنند و عملا زنان دستاوردهای خودشان را فارغ از جنسیت (و با مردان) مقایسه نمیکنند که این موضوع میتواند آغاز تبعیض جنسیتی در جامعه و در وهلهی اول از سوی خود زنان باشد.
بن بارس در مقاله خود مینویسد که انکارهای خودش نیز نسبت به تعدادی از تبعیضها تا سال گذشته (2005) و در سن 50 سالگی ادامه داشته تا اینکه تبعیضهای دیگری نسبت به زنان و سایر اقلیتها را از نزدیک در دانشگاه دیده است. سال گذشته موسسه ملی سلامت (National Institute of Health) رقابتی با عنوان “جایزهی پیشگام” برگزار کرد اما فرآیند پذیرش و اعطای این جایزه به نفع متقاضیان مرد بود. از 64 داور حاضر در این رقابت 60 داور مرد بودند و تمام 9 برندهی این رقابت را نیز مردان تشکیل دادند. هرچند که در این مورد اعتراضات پاسخ داد و موسسه مجبور به عذرخواهی و جبران خسارت در سالهای آتی شد. روندی که انتظار میرود در موارد دیگر نیز مدنظر قرار گیرد.
نکتهی مهم بعدی اینکه به نظر میرسد اعتقاد و باور به شایستهسالاری برای گزینشها چنان قدرتمند است که حتی وقتی فرد در طول فرآیندی با تبعیض مواجه میشود تمایل به انکار آن و پافشاری بر قابلیتها و شایستهسالاری با قدرت وجود دارد. همین موضوع باعث میشود تا به اهمیت مسئله تبعیض جنسیتی به ویژه در محیطهای علمی کمتر توجه شود.
بن بارس در این مقاله یادآور میشود که هدف اصلی او از نوشتن این مقاله آن است که دانشآموزان دختر به این باور برسند که فرصتهای برابری در فضاهای علمی خواهند داشت چراکه نسبت به مردان هیچ تفاوت ذاتی ندارند.
نکته بعدی اینکه باورهای عمومی وجود دارد که زنان به نسبت مردان احساساتیتر هستند هرچندکه برای این ادعا نیز مطالعات و دادههای علمی وجود ندارد و زمانی میتوان این گزارهها را پذیرفت که مطالعات علمی متعددی درباره موضوع انجام شده باشد. هرچندکه دادهها و مطالعات علمی موجود برعکس این موضوع را نشان میدهد که مردان هنگام عصبانیت 25 برابر زنان مرتکب جرم و جنایت میشوند که آمار قابل توجهی است. نکته جالب توجه دیگر اینکه استیون پینکر، لری سامرز و پیتر لارنس (افرادی که در رابطه با فرضیه وجود تفاوتهای ذاتی جنسیتی برای پیشرفت علمی نخستین سخنرانیها را داشتند) پس از این سخنرانیها، پیغامهای خشونتآمیزی از افراد جامعه دریافت کردند که بررسیها نشان داد درصد بالایی از این پیغامها از سوی مردان ارسال شده بود.
باوری عمومی در جامعه وجود دارد که زنان ذاتا حس رقابتی کمتری نسبت به مردان دارند هرچند که در رابطه با این باور نیز هنوز پشتوانهی علمی ارائه نشده است. بلکه مطالعات نشان میدهد که عامل موفقیت نه حس رقابت بلکه حس کنجکاوی و انگیزهی ادامهی مسیر است. آمار نشان میدهد که زنان نسبت به مردان در حوزه ورزش کمتر موفق بودهاند و مطالعات بعدی نشان داد که این عدم موفقیت نه تنها به دلیل حس رقابتی کمتر زنان بلکه به دلیل برچسبهای جامعه بوده است. برچسبهایی که به ویژه حین انتخاب ورزشهایی که اکثرا به مردان نسبت داده میشوند، پررنگتر خواهد بود و زنان از ترس این برچسبها ترجیح میدهند تا کمتر وارد رقابتهای ورزشی شوند.
مطالعات متعددی نشان میدهد که زنان به دلیل پایین بودن اعتماد به نفس تمایلی به ورود در حوزههای علمی و به طور خاص رشتههای فنی و مهندسی ندارند و حتی اگر به این موضوعات تمایلی نیز نشان دهند چندان رقبتی برای ادامهی آن تا سطوح بالا ندارند. وقتی به طور مرتب در جامعه با فرضیهها و باورهای مختلف گفته شود که زنان تفاوتهای ذاتی با مردان دارند که منجر به عدم کسب دستاوردهای علمی توسط زنان میشود به تدریج اعتماد به نفس زنان کاهش یافته و حس جاهطلبی آنها نیز کمرنگ میشود و این موضوع باور عمومی غلط را در جامعه به وجود میآورد که زنان حس رقابتی کمتری نسبت به مردان دارند. پس این نظریه توسط برخی از روانشناسان مطرح شده است که شاید در حال حاضر، صرفا بالا بردن انتظارات از زنان در حوزه پیشرفتهای علمی، احتمالا مهمترین عاملی باشد که میتواند به زنان کمک کند تا به درجات بالای علمی برسند و به دنبال رتبههای اول در بخشهای علمی باشند. اهمیت فرضیههای جدید (تاثیر تبعیض بر عدم پیشرفت علمی زنان) به قدری بود که درسی با عنوان “شکستن تابو” در دانشکدهی حقوق هاروارد ارائه شد و بودجه قابل توجهی برای مطالعاتی تخصیص یافت که پیرامون این موضوع تعریف شوند که چرا عملا زنان و یا سایر اقلیتها عملکرد نسبتا پایینی در حوزهی علم و یا سایر مشاغل نسبت به مردان دارند.
بن بارس به عنوان نکته آخر به این موضوع اشاره میکند که اساتید دانشگاه در این بخش نقش چشمگیری دارند تا به دانشجویان خاطر نشان کنند که در زمینهی پیشرفتهای علمی هیچ تفاوت ذاتی میان مردان و زنان وجود ندارد و همگی به یک اندازه توانایی برای پیشرفت علمی دارند. در فرهنگی که به توانمندی زنان بها داده نشود نمیتوان انتظار داشت که زنان در آن جامعه پیشرفت علمی، شغلی و شخصیتی داشته باشند.
اقدامات
بن بارس خاطر نشان میکند با وجود اینکه فرضیه قبلی مبنی بر تفاوتهای ذاتی میان زنان و مردان و تاثیر آن بر پیشرفتهای علمی رد شد با این حال تبعیض همچنان بخشی از فرهنگ جوامع است. باید به خاطر داشت که پیشرفت علمی فرآیندی پویا در مقیاس بزرگ و جهانی است پس نمیتوان به راحتی گروهی از انسانها را به دلیل جنسیت و یا وجود سایر تفاوتها از این مسیر حذف کرد. جمله مشهوری وجود دارد که میگوید: “نمیتوان یک جامعه علمی و یا ساختاری درجه یک را بر پایهی افراد و شهروندانی درجه دو بنا کرد”. پس زنان و سایر اقلیتها باید برای ساختن جامعهای درجه یک فعالیت کنند اما چگونه؟
نکته اول اینکه باید در موسسات علمی و آموزشی تنوع جنسیتی بیشتری ایجاد کرد. تنوع جنسیتی باعث میشود تا احترام به قابلیتها و توانمندیهای افراد فارغ از جنسیتشان افزایش یابد. لازم است تا زنان بیشتری به محیطهای آموزشی و علمی ورود کنند تا رفتارهای تبعیضآمیزی که در محیطهای کاملا مردانه بیشتر مشاهده میشود، کاهش یابد.
نکته دوم اهمیت افزایش تعداد زنان حاضر در هیئتهای علمی دانشگاههاست. امروزه درباره برابری جنسیتی سخنرانیهای بسیاری مطرح میشود اما همچنان نیاز به فعالیتهای بیشتری در این حوزه هست. در ضمن لازم است تا برای بررسی شایستگی علمی افراد کیفیت مقالات و نه کمیت آنها مدنظر قرار گیرد. از طرف دیگر زنان عضو هیئت علمی باید تحت حمایت موسسات علمی و دانشگاهها قرار بگیرند چون زنان نیاز به ایجاد توازن میان مسئولیتهای خانوادگی، علمی و شغلی خود دارند.
نکته سوم این است که نباید در برابر تبعیض سکوت کرد. اعضای هیئت علمی این وظیفه را دارند تا در برابر تبعیضها واکنش نشان دهند. زمانی که فردی تبعیضی را میبیند حداقل کار و یا مسئولیت این است که آن را به مسئول بالاتر گزارش کند.
نکته چهارم افزایش برابری در کلیهی فرآیندهای پذیرشی و رقابتی است. به عنوان مثال میتوان به نتایج مطالعه مربوط به “جایزهی پیشگام” موسسه ملی سلامت اشاره کرد. در نظر گرفتن تغییرات جزیی در ساختار داوری و یا سایر عوامل میتواند تغییرات چشمگیری در نتایج حاصل کند. همچنان در بسیاری از فرآیندهای پذیرش علمی مشاهده میشود که حدود 90% موقعیتها به مردان سفیدپوست تعلق میگیرد و این نکته نشان میدهد که هنوز کارهای زیادی برای افزایش برابری جنسیتی در فضاهای علمی وجود دارد.
نتیجه
در نهایت میتوان به جوانترها آموخت که چگونه میتوانند در دنیایی با تعصب و تبعیض زندگی و پیشرفت کنند. اعتماد به نفس، کلید طلایی پیشرفت علمی و لذت از یک تحقیق علمی است که جوانان باید بتوانند در درون خود پرورش دهند. دختران از بخشهای مختلف جامعه این پیام را دریافت میکنند که نسبت به مردان توانایی کمتری برای کسب مدارج بالای علمی را دارند و اگر هم توانایی داشته باشند تنها محدود به تعدادی از رشتههای علمی و دانشگاهی است و در رشتههای فنی و مهندسی حرفی برای گفتن ندارند. وظیفه اساتید و معلمان است تا همه افراد را فارغ از جنسیتشان به یادگیری علم تشویق کنند. دانشجویان فارغ از جنسیت در محیطهای علمی و از اساتید خود اعتماد به نفس، نحوه سخنوری، چگونگی ارائه، چگونگی طرح پرسش و حل مسئله و سایر قابلیتهای حضور در فضاهای علمی را یاد میگیرند. از آنجایی که زنان و سایر اقلیتها اعتماد به نفس کمتری دارند پس این وظیفهی استاد و الگوست تا آنها را تشویق کند و فضای مناسبی برای رشد و پیشرفت آنان فراهم سازد و وظیفهی اعضای هیئت علمی است که به جوانان با استعداد، فارغ از جنسیتشان توجه کنند و زمینه را برای ایجاد جامعهای متعالی فراهم سازند.
مرجع
Ben A. Barres, “Does gender matter?”, Nature, 442, 133-136, 2006, doi:10.1038/442133a
مترجم: آناهیتا هماوند، کارشناس ارشد مهندسی پلیمر و دانشجوی دکترا
این مقاله در شماره 240 ماهنامه بسپار در نیمه مهرماه 1401 منتشر می شود.
در صورت تمایل به دریافت نسخه نمونه رایگان و یا دریافت اشتراک با شماره های ۰۲۱۷۷۵۲۳۵۵۳ و ۰۲۱۷۷۵۳۳۱۵۸ داخلی ۳ سرکار خانم ارشاد تماس بگیرید. نسخه الکترونیک این شماره از طریق طاقچه و فیدیبو قابل دسترسی است.