سرمقاله تبسم علیزادمنیر در شماره 271 دوماهنامه پوشرنگ: مکرر درس نمی گیریم

بسپار/ایران پلیمر انفجار و آتشسوزی گسترده در بندر شهید رجایی در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، یکی از حوادث صنعتی کمسابقه در ایران بود که خسارات جانی و مالی قابلتوجهی بههمراه داشت. این بندر، بزرگترین و پیشرفتهترین بندر تجاری ایران است و نقشی حیاتی در واردات و صادرات کالاها و تجارت کشور ایفا میکند. با توجه به موقعیت استراتژیک آن در نزدیکی تنگه هرمز و اتصال به شبکههای حملونقل ریلی و جادهای، هرگونه اختلال در عملکرد آن میتواند تأثیرات گستردهای بر زنجیره تأمین کشور داشته باشد. متاسفانه این حادثه مهیب، طبق داده های رسمی منجر به فوت ۷۰ نفر، مصدومیت بیش از 1200 نفر و مفقودی تعدادی از هموطنان شد و دولت یک روز عزای عمومی سراسری اعلام کرد.
تا این لحظه علت حادثه به صورت رسمی اعلام نشده اما قصور در رعایت اصول ایمنی، محرز به نظر می رسد. منشا اولیه آتش سوزی جرقه ای از یک لیفتراک در محدوده اسکله کانتینری موسوم به سینا بوده که در نبود تجهیزات مدرن و پیشرفته پیشگیرانه و اطفای حریق، با سرایت فوری به سایر محموله های حاوی مواد قابلاشتعال فاجعه رخ داده است.
در داخل محوطه بنادر تجاری، با وجود محموله های کانتینری ذخیره سازی شده، مخاطرات بسیار جدی همیشگی وجود دارد. حال به این موضوع اضافه کنید احتمالات اعلام شده از قبیل: عدم اظهار واقعی محتوای محموله و به دنبال آن عدم تناسب شرایط استاندارد حمل و ذخیره سازی، دپوی برخلاف ضوابط محموله حاوی مواد با قابلیت اشتعال بالا، تعلل در مهار اولیه و از دست رفتن دقایق طلایی اطفا و … .
بنادر روز دنیا در فازهای توسعه بهمنظور ارتقای ضریب ایمنی، انواعی از دوربینهای حرارتی و نمایشی را به شکل ثابت و متحرک بهکار میگیرند تا هر نوع حریق احتمالی در داخل محتوای یک کانتینر را در نطفه شناسایی و از بروز فاجعه جلوگیری کنند. بهعنوان مثال این قبیل تجهیزات روی جرثقیلهایی که در پروسه حمل، بارگیری و تخلیهبار مورداستفاده قرار میگیرند، نصب میشوند و بخشی از سامانه یکپارچه هشدار سریع حریق هستند. چیزی که یکی از مدیران سازمان آتش نشانی کشور هم در صحبت های خود به آن اشاره کرد که اگر پایش فعال حبس حرارتی وجود می داشت، می شد پیش از سرایت دامنه دار، آتش را مهار کرد.
آنچه باعث تاسف مضاعف و همیشگی است، این است که پس از وقوع حوادثی از این دست با گذشت زمان، واکاوی دلایل به دست فراموشی سپرده شده و تکرار حوادث بعدی را محتمل می سازد.
در ابعاد کوچکتر اما حیاتی، به روزمره های شهرک های صنعتی توجه کنید که صدها نیروی کار در کنار میلیاردها سرمایه مشغول گردانندگان چرخ های تامین و ارتزاق کشور هستند. این روزها قطعی برق از یک روز تا سه روز در این شهرک ها پیش بینی شده است، بعضا به صورت شبانه روزی و حتی در ساعات غیر اوج مصرف! بسیاری از واحدهای مستقر در این شهرک ها در حوزه صنایع شیمیایی فعال هستند، از جمله صنایع رنگ و رزین با ماهیت موادی با قابلیت اشتعال سریع. چه پیش بینی برای رخدادهای غیرمترقبه در این شهرک ها وجود دارد؟
حتی واحدهایی که با صرف هزینه های قابل توجه، سامانه های آتش نشانی را در واحدهای خود مستقر کرده اند، این دغدغه را دارند که شب و در نبود نیروی کار، در صورت بروز سانحه چگونه می توان ژنراتورها را به موقع برای فعال کردن سیستم های اطفا در آن چند دقیقه طلایی نخست آتش سوزی به کار انداخت؟!
عواقب این تصمیم سازی ها متوجه بخش خصوصی است، اما مسوولیت آن با کیست؟ نگاه دولت در این همه ناترازی ساخته شده از سر بی تدبیری دقیقا به کجاست؟
واقعیت این است که زمام امور مملکت از دست و اراده رها شده و هیچ برنامه مبتنی بر کارشناسی برای پیشبرد آن به چشم نمی خورد و جز خواست و توان فردی و غیر سیستماتیک برای هموار سازی مسیر آینده، چیزی وجود ندارد.
تبسم علیزادمنیر