اختصاصی بسپار/ گفت و گو با دکتر علی مرشد، مشاور ارشد بین المللی مهندسی و مدیریت خوردگی: برای تولید و توسعه دانش مدیریت خوردگی تلاش کردم

بسپار/ ایران پلیمر دکتر علی مرشد مشاور و مدرس مهندسی خوردگی و مدیریت خوردگی است. او ورودی سال 1369 مهندسی پلیمر گرایش رنگ در دانشگاه صنعتی امیرکبیر بوده و پس از اتمام تحصیلات در انگلستان که در ادامه این گفت و گو چگونگی آن را می خوانید، سابقه کار حرفه ای در دریای شمال بریتانیا، شمال آفریقا، خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی را دارد. نویسنده یکی از کتاب های پرفروش NACE در زمینه مدیریت خوردگی است و حالا چند سالی است که به ایران برگشته تا دانش و تجربه خود را در کشور به کار بگیرد.
انجام این گفت و گو به مدد همراهی مهندس سیدمحمود کثیرها امکانپذیر شد.
بسپار- آقای دکتر احتمالا از اولین ورودی های رشته مهندسی پلیمر هستید …
مرشد: ورودی نیمه دوم سال ۶۹ رشته پلیمر گرایش رنگ هستم و بهار سال ۷۵ هم فارغالتحصیل شدم. بله یک سری کلاسهای ما در دانشکده تازه تاسیس مهندسی پلیمر بود، یک سری هم در دانشکده نساجی برگزار می شد. شاید هنوز مستقل شدن کامل دانشکده اتفاق نیفتاده بود. بعد از اتمام لیسانس به انگلستان رفتم و در دانشگاه امپریال کالج ادامه تحصیل دادم. در رشته مهندسی خوردگی، دوره فوق لیسانس بسیار فشرده و یک ساله بود. یادم هست بعضی روزها صبح تا ظهر به ما درس میدادند و بعد از ظهر همان روز درس را میخواستند و باید مثلا پروژه تحویل میدادیم.
اواخر دوره فوق لیسانس توانستم از شرکت نفت بریتانیا (British Petroleum) و برای دانشگاه لندن بورس دکترا بگیرم. به UCL رفتم و در آنجا دکترای مهندسی خوردگی گرفتم. پروژهام هم خوردگی لولههای انتقال نفت زیر آب بود.
بسپار- چه طور شد که شاخه خوردگی را انتخاب کردید؟
مرشد: در پلیتکنیک تهران که بودیم بیشتر واحدهایی که داشتیم رنگ بود و کمی هم نساجی. کلا ۲ واحد با آقای مهندس کثیریها خوردگی خوانده بودیم. وقتی میخواستم بروم انگلستان با توجه به آشنایی که پیدا کرده بودیم، دیدم آنها رشته مهندسی خوردگی دارند و برایم جالب بود.
افتخار میکنم به همکلاسی بودن با بزرگانی مثل سعید رستگار، علی جان نثاری و بسیاری دیگر که چه از نظر شخصیتی و چه از نظر علمی جزو بهترین ها هستند و دوستی با آنها برای من مایه افتخار است.
وقتی رفتم انگلستان متوجه شدم غیر از این که دانشجو هستم، نماینده کشورم هم هستم. ما از کشورهای دیگر هم دانشجو داشتیم و عملکرد هر کس بررسی میشد. یادم هست آخر ترم شرکت BP سه بورس دکترا میداد که دو تا از آنها را ما ایرانیها بردیم. یکی هم به یک انگلیسی رسید.
برای دکترا که میخواستم بورس بگیرم کمی مشکل به وجود آمد. چون من خارجی بودم. شاید هم حق داشتند میگفتند ما باید بورس را بدهیم به یک انگلیسی. چون پول را یک شرکت انگلیسی میدهد و خب به همین خاطر سختگیریهای بیشتری میشد.
طبیعتا ما هم اینجا شاید ترجیح بدهیم وقتی شرکتی پول میدهد، به یک ایرانی بدهد تا دانشجوی خارجی. دریای شمال در شمال غربی اروپا منابع هیدروکربنی فراوانی دارد که بین ۵ کشور مشترک است. بریتانیا، آلمان، دانمارک، هلند و نروژ که بیشتر این منابع بین بریتانیا و نروژ مشترک است. من در سال ۲۰۰۲ میلادی به آبردین رفتم، یک شهر کوچک در اسکاتلند که انگلیسیها به آن پایتخت نفت و گاز اروپا میگویند. آنجا به عنوان کمک مهندس خوردگی در شرکت لویدز مشغول کار شدم. شرکتی که خدمات بازرسی و مهندسی یکپارچگی ارائه میکرد. در دریای شمال، شرکتهایی از بریتانیا، آمریکا، نروژ، فرانسه، دانمارک، کانادا در حال کار بودند و چین و کره جنوبی هم کمکم داشتند وارد میشدند. من اولین پروژهای که کار کردم روی سکوی BP به نام مگنوس بود که شمالیترین سکوی نفتی در دریای شمال و نزدیکترین به قطب شمال است. ۲ سال من فرصت داشتم به عنوان کمک مهندس روی این سکو کار کنم و اگر میتوانستم نشان بدهم که توانایی اداره سکو را از لحاظ مهندسی خوردگی دارم، ترفیع میگرفتم. ۱۱ ماه که گذشت، رئیسم آمد و گفت شما میتوانی مسوولیت را تحویل بگیری و من شدم مهندس خوردگی سکوی مگنوس، در سن ۳۲ سالگی.
کثیریها: دسترسی به سکو چه طور بود؟
مرشد: همانطور که گفتم ما دورترین سکو بودیم و با هواپیما اول از ابردین به جزایر شتلند در اسکاتلند می رفتیم. در آنجا به یک فرودگاه هلیکوپتر وارد می شدیم و لباسهای مخصوصی به تن میکردیم. چون آب آن مناطق در اکثر اوقات بسیار سرد است و اگر هلیکوپتر سقوط کند، سرما میتواند شما را بکشد. سوار هلیکوپتر میشدیم و به روی سکو میرفتیم. فرودگاه آبردین در کنارش ۳ فرودگاه هلیکوپتر دارد و در مجموع بزرگترین فرودگاه هلیکوپتری جهان است. چون به صدها سکو در دریای شمال سرویس میدهد. دسترسی به سکوهایی که نزدیکتر هستند، مستقیما با هلیکوپتر ممکن است اما سکوی مگنوس چون خیلی دور بود، اول با هواپیما میرفتیم و بعد با هلیکوپتر. این سکو مشکلاتی داشت و قبل از من ۴ مهندس ارشد روی آن کار کرده بودند و این مشکلات حل نشده بود. خب ما کار گروهی انجام میدهیم، مثلا من مهندس خوردگی هستم، یک نفر مهندس خط لوله است، دیگری مهندس فرآیند، مهندس عملیات، بازرسی و تعمیرات و… . برای اینکه ما به هم نزدیکتر شویم من بعضی آخر هفتهها همکاران را دعوت میکردم یک سبزی پلو با ماهی درست میکردم و ترشی لیته هم از ایران میآمد و ته دیگ سیبزمینی هم خیلی دوست داشتند. این موضوع باعث شد رابطه ما خیلی خوب شود و تیم خوبی شدیم و توانستیم برای اولین بار بعد از سالیان این شاخصهای کلیدی را که هر ماه گزارش میدادیم به بهترین نتیجه برسانیم که دو بار هم مورد تشویق قرار گرفتیم.
بعد از این عملکرد، مدیران شرکت گفتند شما روی این سکوی BP که کار میکنی صبح تا ظهر کار کن، بعد از ظهر بیا روی سکوی(British Gas) BG کار کن. من صبحها مهندس خوردگی سکوی BP بودم، ظهر تا بعد از ظهر روی سکوی گازی BGآرمادا کار میکردم. بعد کم کم روی سکوهای دیگر هم در همان دریای شمال کار کردم.
بعد از ۴ سال به شرکت دیگری به اسم Production Services Network یا PSN رفتم که نزدیک به ۵ سال آنجا بودم. تجربه من در دریای شمال موقعیت های کاری زیادی در نقاط دیگر برایم فراهم می کرد. تا سال ۲۰۱۳ در دو شرکت بریتانیایی دیگر هم به عنوان مهندس خوردگی کار کردم. در سال ۲۰۱۳ به عربستان رفتم و در شرکت آرامکو برای دو سال کار کردم.
بسپار- و در چه سالی به ایران برگشتید؟
مرشد: در سپتامبر ۲۰۱۵ به ایران آمدم و الان بیش از ۷ سال است که به عنوان مشاور مهندس خوردگی و مدیریت خوردگی کار میکنم. آموزش میدهم و نوشتن را هم خیلی دوست دارم. مقاله و کتاب مینویسم. در سال ۲۰۰۷ اولین مقالهام را در زمینه خوردگی برای انجمن NACE آمریکا نوشتم. واقعیت این است که ما وقتی رفتیم سر کار متوجه شدیم چیزهایی که در دانشگاه به ما آموزش داده می شد عملا دیدگاهی سنتی است. یعنی میگفتند اگر شما مشکل خوردگی در صنعت دارید، مهندسی خوردگی مشکل شما را حل میکند. مهندسی خوردگی هم ۳ جزء دارد. طراحی، انتخاب مواد و کنترل محیط. در کار متوجه شدیم که این دیدگاه ناقصی است و پارامترهای دیگری هم هست که در کنترل خوردگی بسیار موثر است. چیزهایی که هیچ وقت در دانشگاه به ما درس داده نشده بود. پس یک چالشی به وجود آمد برای اشخاص علاقهمند یا شرکتها که با ارایه یک مدل جدید، کاستیهای مدل های قبلی رفع شود.
در سال ۲۰۱۲ اولین کتابی را که نوشتم توسط NACE چاپ شد، مدل جدیدی برای مقابله با خوردگی پیشنهاد دادم و عنوان مدیریت خوردگی گرفت. این نام هم از اینجا آمده بود که سال ۲۰۰۱ یک شرکتی در بریتانیا گزارشی نوشته بود به نام مدیریت خوردگی و برای اولین بار ذکر کرده بود که آن سه پارامتر اصلی مهندسی خوردگی کافی نیست و ما یکسری پارامترهای دیگر مثل بازرسی بر مبنای ریسک و ارتباطات برای کنترل پروژه نیاز داریم. همکاریام با NACE تا امروز ادامه داشته و فکر می کنم حدود 15-16 مقاله نوشته ام. کتابی هم در سال ۲۰۱۲ نوشتم که به گفته NACE از پرفروشترین کتابهای آنها بوده. متوجه شدم این مدلی که پیشنهاد کرده بودم و به نظرم برای صنایع بالادستی نفت و گاز بود، قابلیت پیادهسازی روی بیشتر صنایع را دارد. به علت استقبال خوبی که شده بود، پیشنهاد شد ویرایش دوم کتاب را چاپ کنیم و در سال ۲۰۱۶ چاپ دوم این کتاب منتشر شد. بعد که دیدیم در صنایع دیگر هم تقاضا برای دانش مدیریت خوردگی زیاد است، در سال ۲۰۱۷ یک کتاب کلیتر منتشر شد برای همه صنایع. وقتی کتاب را برای انتشار تحویل میدادم، ارتباطاتم با نقاط مختلف دنیا طبیعتا بیشتر شده بود و ایمیل ها و پیامهای زیادی دریافت میکردم که دوست دارند کتابی برای پیادهسازی و کار عملی وجود داشته باشد، یعنی از تعاریف و بحثهای صرفا علمی گذشته باشد.بنابراین کتابی هم در سال ۲۰۱۸ منتشر شد که بیشتر تمرکزش روی پیادهسازی بود. بعد از مدیریت خوردگی، یکی از موضوعات مورد علاقه من خوردگی میکروبی است. از روز اولی هم که در سال ۲۰۰۲ سر کار رفتم همیشه یاداشت بر میداشتم. اینکه مشکلات چه بوده، کاستیها چه بوده و راهحل چه بوده است. خیلی از این یادداشتها در مورد خوردگی میکروبی بود و خدا هم لطف داشت همیشه با کسانی کار کردم که بهترین در این رشته بودند. این یادداشتها را که نگاه میکردم به نظر خودم آمد که یک جای خالی در دنیا در زمینه کتابهای خوردگی میکروبی هست. چون برخی کتابهایی که چاپ شده بود، متاسفانه به نظر شخصی من، بیشتر کارهای دانشگاهی و آزمایشگاهی بودند و توسط کسانی نوشته شده بودند که حتی یک روز هم در صنعت نبودند. در واقع مطالب کاربردی نبود. اگر به فرض من روی خطی کار می کردم و مشکلی داشتم، خیلی از این کتابها به کمکم نمی آمد چون در شرایط آزمایشگاهی مورد آزمون قرار گرفته بود و معلوم نبود که روی خط تولید هم جوابگو باشد. به NACE پیشنهاد دادم که کتابی کاربردی در خوردگی میکروبی بنویسم. گفتند ما باید با بزرگان خوردگی میکروبی مشورت کنیم. کمی چالشبرانگیز هم بود. چون اینها خود کتاب داشتند و صاحب سبک بودند و مشکل بود کسی را که تحصیلات آکادمیک میکروبیولوژی ندارد، بپذیرند. چند ماه در حال صحبت و مکاتبه بودیم تا در نهایت مجوز صادر و این کتاب نوشته شد. یکی دو ماه پیش این کتاب تحویل شده و الان فکر میکنم در مرحله ویرایش است و امیدوارم تا قبل از پایان سال ۲۰۲۲ میلادی منتشر شود.
اتفاقا پریشب هم فرصتی به من توسط NACE و در قالب یک وبکست داده شد. یک مصاحبه زنده ویدیویی نیم ساعته با من انجام دادند و صدها نفر هم از دور دنیا ثبتنام کرده بودند و حضور داشتند و خب بازخورد خیلی خوبی هم گرفتیم. دو ماه تمرین می کردیم و مرتب در مورد این که چه سوالاتی پرسیده شود، پاسخها و ترتیب چطور باشد که جنبه آموزشی خوبی داشته باشد، صحبت میکردیم. دو بار هم قبل از برنامه اصلی تمرین کردیم. من الان بیشتر از ۵۰ سوال هم در ایمیلم دریافت کرده ام که دارم در این چند روز به آنها پاسخ میدهم. در مورد مدیریت خوردگی هم که تخصص اصلی من هست، ما در دنیا ۳ مدل بینالمللی داریم، یک مدل که سازمان NACE در سال ۲۰۱۶ ارائه داد که به آن مدل Impact میگویند، مدل دیگری را کشور بریتانیا در سال ۲۰۰۱ ارایه داد و مدلی که بنده در سال ۲۰۱۲ پیشنهاد دادم و مبتنی بر آن، ۵ کتاب نوشتم.
بسپار- نام مدلی که شما ارایه کردید چیست؟
مرشد: اوایل به این مدل، مدل NACE گفته میشد، چون این سازمان این امکان را همیشه در اختیار من گذاشته بود که نظراتم را در مقیاس جهانی توسط مقالات و کتابهای مختلف ارائه کنم. من در آن زمان برای قدردانی به مدل خودم مدل NACE میگفتم. ولی وقتی در سال ۲۰۱۶ این سازمان خودش یک مدلی ارائه داد که به نام NACE Impact، با آنها صحبت کردم و از سال ۲۰۲۰ مدل خودم در دنیا با نام مدل مرشد شناخته می شود.
بسپار- آقای دکتر شما بعد از تحصیل به سرعت، کارهای اجرایی را شروع کردید اما به نظر میرسد بعد از مدتی به سمت کارهای مشاورهای و تحقیقاتی و نوشتاری تغییر مسیر دادید. این روند چطور اتفاق افتاد و به چه دلیل؟
مرشد: ببینید من آن ۱۱ سال اولی که در ابردین در ۴ شرکت بریتانیایی مختلف کار میکردم، و یا وقتی به آرامکو رفتم، با پروژههای نفت و گاز زیادی کار می کردم. این ارتباط با پروژه ها و شرکت های مختلف باعث شد تجربه خوبی کسب کنم. اینها کمک می کند که فرد به یک دید خوبی برسد و بعد در مقام مشاور بیشتر مثمر ثمر باشد. امروز من مثلا امکان دارد در سال، ۵ شرکت مختلف را بازدید کنم و با توجه به سابقه و تجربه در زمان کوتاهی بتوانم کاستی ها و اشکالات را ببینم و به آنها بگویم. در کنار این موضوع من نوشتن را خیلی دوست دارم و عاشق نوشتن هستم. عاشق تدریس هستم و یک بخت بلندی که در زندگی داشتم، بعضی استادهایی که با آنها روبرو شدم و شاگرد آنها بودم، نه فقط استاد بودند بلکه رابطه پدر و فرزندی بین ما ایجاد شده است.
من الان با آفای مهندس کثیریها نزدیک ۳۰ سال است که همدیگر را میشناسیم و فقط مساله رنگ و پوشش نبوده، خیلی وقتها راهنماییهای پدرانهای کردند و من، هم به چشم استاد به ایشان نگاه میکنم، هم پدر. در کنار ایشون بزرگان دیگری هم بودند مثل آقای دکتر بیژن کرمانی که در دانشگاه امپریال کالج یکی از استادان ما بودند و درس مهندسی خوردگی در صنعت نفت و گاز را تدریس میکردند. ایشان هم برایم مثل یک پدر هستند و ۲۵ سال است که افتخار شاگردی و آشنایی ایشان را دارم، خیلی به من کمک و راهنمایی کردند.
این عزیزان باعث شدند خیلی از بیراههها را نرویم و مسیرهای بهتری را در زندگی انتخاب کنیم. من هم خیلی دوست دارم با نسل جوان که سر و کار دارم، وقتی آموزش میدهم این تجربهها را با آنها در میان بگذارم تا آنها اشتباه دیگران را تکرار نکنند. نوشتن هم، برایم فرصتی بوده تا در کشورهای مختلف، چیزهایی که در صنایع دیده ام را به صورت مکتوب داشته باشم. پیشنهاد می کنم همه یادداشت برداری را جدی بگیرند. همان طور که ما جوانتر بودیم و بزرگترها به ما کمک کردند، دوست دارم من هم این سواد و دانش را به بقیه منتقل کنم و خوشحال هم هستم که به عنوان یک ایرانی در رشته خودم به صورت نسبی موفق بودم.
بسپار- فضای کاری خوردگی در کشورهایی که کار کردید با تمرکز بر بریتانیا، عربستان و ایران، چه تفاوتهایی دارد؟
مرشد: یک نکته جالبی در این سوال هست و من خیلی کلی به آن اشاره میکنم. گاهی وقتها وقتی یک پروژه یا مساله را به شما میدهند، که حلش کنید، امکان دارد شما بهترین راه را پیدا و ارائه کنید ولی اگر در کشور خود نباشید، امکان دارد این را از شما به سادگی نپذیرند و ترجیح بدهند آن راهحل از کسی باشد که همشهری یا همملیتی خودشان است. این چالش گاهی وقتها پیش میآید. البته ایرانیها در صنایع هیدروکربنی بریتانیا بسیار خوش درخشیده اند.
در هر حال در کشورهای مختلف، فرهنگها متفاوت است و گاهی وقتها به علت تفاوتهای فرهنگی باید سعی و تلاش بیشتری بکنید برای این که به آن چیزی که می خواهید برسید.
بسپار- از نظر فضای مدیریتی چه تفاوتهایی وجود داشت؟ مثلا برای خود من این جالب است که بدانم با توجه به منابع مشترک آیا مثلا در عربستان و در ایران مدیریت های حوزه خوردگی مشابه هستند؟ آیا به هم نزدیک هستند یا دور؟ آیا حوزه های خوردگی در دنیا تقریبا همسطح هم حرکت میکنند یا خیلی با هم تفاوت دارند؟
مرشد: تفاوتهایی هست. مثلا در برخی کشورها با توجه به این که در صنایع هیدروکربنی اگر نشتی داشته باشید، پیامدهای بدی میتواند داشته باشد، مبارزه با خوردگی اهمیت بالاتری پیدا میکند. چون شما اگر نشتی داشته باشید و نفت وارد دریا یا رودخانه شود، فاجعه زیست محیطی محسوب میشود. مسلما هرجایی که حفظ محیط زیست مهمتر باشد، این مساله مبارزه با خوردگی هم اهمیت بیشتری پیدا میکند. در برخی نقاط دنیا به هر علتی ممکن است این موضوع نوپاتر باشد و در برخی نقاط کهن تر. در مجموع، مدیریت خوردگی در هر کشوری جایگاه متفاوتی دارد.
بسپار- چه طور شد که به ایران برگشتید؟
مرشد: یک بخشی شخصی بود. من 20 سال ایران نبودم و پدر و مادرم سنی ازشان گذشته و فکر کردم موقعیت خوبی است که کمی بیشتر و نزدیکتر در کنارشان باشم. یک دلیل دیگر هم این است که علیرغم همه مشکلات و تنگناها وقتی کسی در کشور خودش فعالیت میکند، لذتی که دارد، غیرقابل وصف است. مثلا من در جاهای مختلفی رفتم روی سکو کار کردم اما یادم نمیرود هر بار که در خلیجفارس با هلیکوپتر روی سکو میروم، پیاده که میشوم، احساسش غیرقابل توصف است. هیچ جای دیگری من این لذت را احساس نکرده ام.
بسپار: در این مدت چیزی بوده که باعث دلسردی یا پشیمانی شما بشود؟
مرشد: ۲-۳ سال اول خیلی مشکل بود، چون یک سری ناملایمتها و ناراستیهایی دیدم که باورم نمیشد مخصوصا از کسانی که میشناختم. اما بعد تا حدودی به آن عادت کردم و متوجه شدم که مثل قدیم نمیشود شما بروید با افراد دست بدهید و قول و قرار بگذارید … حتی کسانی که میشناسید خیلی راحت ممکن است زیر قولشان بزنند و این چیزها آن ارزش سابق را ندارد. در همین حد من بسنده میکنم و بیشتر چیزی نمیگویم.
بسپار- آقای دکتر در حوزه تخصصی خود به دانشجویان و نودانش آموختگان چه شاخه هایی را برای آینده پیشنهاد می کنید که روی آنها کار کنند؟
مرشد: یک پیشنهاد کلی دارم. هر رشته و هر گرایشی که میخوانند، سعی کنند مفاهیم و اصول را در آن رشته کامل متوجه شوند که وقتی وارد صنعت میشوند، اثرگذاری بیشتری داشته باشند. خیلی کسانی که در صنعت داریم در جاهای مختلف دنیا، اصول بنیادی را کامل متوجه نشده اند، برای همین در کار از یک جایی فراتر نمیروند. اگر پایه بچهها قوی باشد، روی آن میتوانند بسازند و تا هر جا که میخواهند پیش بروند.
(ادامه دارد …)
متن کامل این گفت و گو را در شماره 239 دوماهنامه پوشرنگ از گروه ماهنامه بسپار که در نیمه شهریور 1401 منتشر شده است، بخوانید.
در صورت تمایل به دریافت نسخه نمونه رایگان و یا دریافت اشتراک با شماره های ۰۲۱۷۷۵۲۳۵۵۳ و ۰۲۱۷۷۵۳۳۱۵۸ داخلی ۳ سرکار خانم ارشاد تماس بگیرید. نسخه الکترونیک این شماره از طریق طاقچه و فیدیبو قابل دسترسی است.