لعنت به جنگ هـا، لعنت به فرامـوشی …

من به دنبال اثبات فلسفه ی ضرورت یا نفی جنگ/دفاع هشت ساله ایران و عراق نیستم. اینکه بهترین زمان به پایان بردن این جنگ با کمترین خسارت وارده به کشور چه وقت باید می بود هم، موضوع این نوشته نیست. نه می خواهم کسی یا کشوری را متهم کنم فراسوی مرزهای ایران و نه اشخاصی را به عنوان هم وطن. نمی خواهم حتی از ناعادلانه های جنگی بنویسم که 27 سال از پایان آن گذشته است. من نه کارشناسم و نه مطلع و آگاه. اصلا زیر سن نوجوانی بودم که این دوران را پشت سر گذاشتم. همه ی اینها البته به این معنی نیست که نظرات خود را، برداشت های خود را و اعتراض ها و لعن های خود را به این جنگ نداشته باشم.
آنچه من در این یادداشت کوتاه به دنبال آن هستم، سرزنش جمعی بی تفاوتی های گروهی ما ست.
چند نفر از ما خبر پیدا شدن اجساد 175 غواص دست بسته و زنده دفن شده را شنیدیم، دنبال کردیم و نسبت به آن واکنش نشان دادیم؟ محال است که با تمام وجود آهی عمیق نکشیده باشیم، اما آه ما به کاری نمی آید، صد البته. برای خیلی از ما این خبر بسیار کمتر از یک سری اخبار زرد دست چندم اهمیت داشت.
من به دنبال تقبیح عملکرد آدم ها نیستم، خودم چرا.
من به اینکه چه کسی چه چیزی را چه قدر ارزش گذاری می کند، احترام می گذارم با این حال فکر می کنم تنها کاری را که می توانم، باید بکنم: توجه دادن آدم ها به ادای احترام نسبت به نسلی که خود را بی دریغ فدا کرد تا تمامیت کشورش را حفظ کند.
متاسفانه اختلاف های عقیدتی و سازوکارهای حکومتی در این سالها به سمت و سویی پیش رفته تا بخش بزرگی از جامعه، قهرمان سازی از چهره های از دست رفته در جنگ را با اکراه بپذیرند – اگر بپذیرند و گریز وصف ناپذیری از هر مقوله ای دارند که یادآورد آن روزهاست. نسل جدیدتر به کلی فارغ از دغدغه های اینچنینی هستند و به تمام رشادت های آنها که دیگر نیستند یا یادگار روحی و جسمی از این رویداد بر خود دارند گاها به دیده تردید یا بی تفاوتی می نگرند.
این 175 نفر تعدادی از تا چند هزار نفر کشته و مجروح رسما اعلام شده ی عملیاتی هستند که یکی از سنگین ترین شکست های کشور در طول هشت سال جنگ را رقم زد، عملیاتی که پیش از آغاز “لو” رفته بود، اما انجام شد!
چه خوب است که تاریخ نگاری ها و روایت های مختلف این جنگ را بخوانیم.
شخصا همیشه لحظه به لحظه آن تقریبا یک ماه، زمان میان پذیرش قطعنامه از سوی ایران و پایان واقعی جنگ (27 تیر 1367 تا 29 مرداد ماه همین سال) عذابم داده است. همه ی آن حمله های دشمن به قصد امتیاز گیری در مذاکرات بعدی، به چه قیمتی تمام شده … بدانیم بر ما در جنگ چه گذشته است.
من آسیب دیدگان از جنگ را با توجه به شرایط زمانی و موقعیت های آن روزها نه تنها فریب خورده و جان باخته برای هیچ نمی دانم – که بسیار از این و آن توصیف های اینچنینی را می شنوم – بلکه با هر ایده و تفکری آنها را شایسته احترام می دانم و بر آنان درودهای خالصانه می فرستم.
تبسم علیزادمنیر