اختصاصی بسپار/چهار وجه ارزش در مدیریت تجارت، برنامه ریزی راهبردی
گروه ترجمه و تولید محتوا در بسپار/ایران پلیمر گری شاوهان و فیل فیلیپس از مرکز مشاوره چمارک می نویسند: در تجارت از کلمه “Value” یا به عبارتی ” ارزش” برای توصیف طیف گستردهای از موقعیتها استفاده میشود. وبگردها تعاریف متعددی برای ” ارزش” ذکر کرده اند. در همین راستا نزدیکترین تعریف متناسب به هدف کارشان به صورت زیر میباشد: ” جایگاه و حجم سودمندی، اهمیت و یا بهای کلی – سودمندی”
نقش ارزش در مدیریت تجارت و برنامهریزی راهبردی در چهار بخش در شکل (1) ارایه شده است. در این مقاله برآنیم تا این “ارزشها” به تفکیک ارزیابی شوند. به طور کلی تمامی شرکتها، صرفنظر از اندازه و گستردگی تجارت خود، باید در روند مدیریت تجارت خود با هریک از این عناصر برخورد کنند. اهمیت یا سطح تاثیرگذاری این پارامترها به طور قابل ملاحظه ای از سازمان به سازمان متفاوت می باشد.
ارزش مالی
عملکرد مالی یک عنصر اساسی در شناسایی و کمیسازی ارزش در تمام سطوح یک سازمان میباشد. این فعالیت ارزیابی، تجزیه و تحلیل عملکرد مالی گذشته و حال را دربرمیگیرد. با همان اهمیت، زیربنای مدیریتی جهت اهداف مالی و تجاری را برای تجارت پایهریزی میکند. پیش بینی ارزش مالی یک فعالیت کمیسازی است که شامل جمعآوری جزئیات گستردهای در مورد وضعیت مالی و تجارت جاری شرکت است. همچنین تجزیه و تحلیل دادههای مربوط به عملکرد گذشته و پیرو آن افزودن دورنمایی از اهداف تجاری آینده میباشد. بعلاوه یک شاخص حیاتی در فرآیند تصمیم سازی میباشد که در صورت نیاز ممکن است به اصلاح روند نیاز باشد. معیارها و خطکشی¬های درون سازمانی به طور سنتی وابسته به داده¬های مالی بوده که به منظور بررسی سلامت عمومی شرکت مورد استفاده قرار میگیرد. از این رو، مدیریت متکی بر ارزش (VBM: Value-Based Management) مدلی است که توسط “مک¬کنزی و شرکت” توسعه یافته و به مرور زمان در طی دهه 1990 توسط بسیاری از شرکتها مورد پذیرش قرار گرفته است. VBM ارزش را برای یک شرکت به صورت تنزیل جریان نقدی (discounted cash flows) حاصله از سرمایهگذاریهای انجام شده در تجارت تعریف میکند. در این تعریف، ارزش، زمانی ایجاد میشود که بازده سرمایهگذاری بیش از هزینههای سرمایهگذاری باشد. نکته کلیدی در اینجا آن است که هنگام استفاده از معیار تنزیل جریان نقدی، ارزشهای طولانی مدت را که میتواند از طریق یک سرمایهگذاری مشخص تحقق یابد نیز میبایستی درنظر گرفت. در شرکتهای بزرگ دولتی، بهترین سرمایهگذاری در مدیریت ارزش محور آنهایی هستند که ارزش سهام سهامداران را به حداکثر برساند. هنگام استفاده از این معیار به عنوان معیار اصلی تصمیمگیری راهبردی، غالبا پیامد آن است که مدیریت ایدههای کوتاه مدت با کمترین ریسک را انتخاب میکند. خروجی انتخاب این روش دوتا است.
اول: تمرکز بیش از پیش شرکتها بر سهم بازارهایی که هم اکنون در آن قوی هستند و یا شراکتهایی که بیشترین منفعت را در کوتاهترین مدت فراهم کنند.
دوم: اهمیت فرصتهای رشد بلند مدت خارج از حوزههای مرسوم تجارت فعلی آنها غالبا مغفول میماند. نتیجه آنکه آنها آمادگی لازم جهت پاسخ به تغییرات بازار فروش و نوسانات تجارت مربوطه را نخواهند داشت.
معیارهای متداول مرتبط با مدیریت ارزش محور، علاوه بر تنزیل جریان نقدی، شامل سود ارایه شده به سهامداران، سود مبلغ سرمایهگذاری شده به عنوان درصدی از کل گردش مالی شرکت، نسبت سود خالص به هزینه سرمایهگذاری شده و سایر موارد میباشد. امروزه ترویج و به کارگیری علم تجزیه و تحلیل منجر به گسترش چشمگیر حجم اطلاعات جمع آوری شده و تحلیل اطلاعات مربوط به روند تجارت شده است. این اطلاعات میتواند به منظور پشتوانهای برای تصمیمسازی در دسترس باشد. این تجزیه و تحلیلها برای شرکتهایی که تولیدات خود را به فروشگاهها ارایه میدهند، یعنی مکانهایی که ارتباط مستقیم با مشتری وجود دارد، بینهایت مفید میباشد. در این راستا، تجزیه و تحلیل میتواند با ایجاد یک پل گسترده بین دادههای میدانی کسب و کار و اطلاعات صحیح مالی، جنبههایی متفاوت و نیز چشماندازی از آینده را به فرآیندهای راهبردی اضافه کند. با توجه بیشتر به روندها و نیز مفاهیم نهفته در دادههای مالی، تصمیمسازی بلندمدت میتواند بهبود یابد.
ترجمه: مهندس محمد رمضان زاده کراتی، دانشجوی دکتری مهندسی رنگ، پژوهشگاه رنگ
(ادامه دارد …)
متن کامل این مقاله را در شماره ۲۲۳ دوماهنامه پوشرنگ از گروه مجلات بسپار که در نیمه اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ منتشر شده است بخوانید.
در صورت تمایل به دریافت نسخه نمونه رایگان و یا دریافت اشتراک با شماره های ۰۲۱۷۷۵۲۳۵۵۳ و ۰۲۱۷۷۵۳۳۱۵۸ داخلی ۳ سرکار خانم ارشاد تماس بگیرید. نسخه الکترونیک این شماره از طریق طاقچه و فیدیبو قابل دسترسی است.