داستان سرمایه ها و سرمایه داران ایرانی: همه ی کارخانه هایی که نام جهان را بر خود داشتند!
بسپار- محمد صادق فاتح یزدی از بزرگترین و ثروتمندترین سرمایه داران و خیران ایران در سالهای پیش از انقلاب 57 بود که در سال ۵۳ توسط سازمان فداییان خلق ترور شد. می گویند، انصاف نیست اگر بخواهیم از کرج، حرفی بزنیم و نقش بی چون و چرای یزدی ها، این مهاجران صبور و زحمتکش را در فرآیند پیشرفت و تحولات شهر نادیده انگاریم.
حدود نیم قرن پیش زرتشتیان یزدی وقتی عرصه زندگی را در شهر و دیار خود تنگ دیدند، به تهران و کرج مهاجرت کردند. هر چند تاریخ دقیقی از نخستین گروه های یزدی مهاجر در کرج در دست نیست، اما بی تردید چیزی حدود نیم قرن پیش، در شرایطی که یزد یکی از بحرانی ترین دوران خود را می گذراند، خشکسالی، قحطی و بیکاری در آنجا بیداد می کرد، گروه هایی برای دست یابی به مکان های مناسب تر برای کار و زندگی راهی تهران شدند و کرج را مکانی مناسب برای اسکان و سرمایه گذاری یافتند. در جمع مهاجران، سرمایه داران خیرخواهی وجود داشتند که حضورشان مایه رونق اقتصاد و بازار کار در کرج شد. حاج محمدصادق فاتح یزدی از جمله اینان بود.
در مورد کودکیهای محمدصادق فاتح یزدی و خانوادهاش چیزی نمیدانیم، جز اینکه اهل محله “پشت باغ” شهر یزد بوده است. قصه زندگی او برای ما تقریبا از 15 سالگیش شروع میشود، سنی که نشریه “کارنامه کرج” منتشر شده در سال 1347، آن را سن شروع فعالیتهای تجاری فاتح عنوان میکند؛ فعالیتهایی که از شهرهای مشهد و بیرجند آغاز شده و سپس در تهران و کرج به اوج خود رسیده است. اطلاعاتمان در مورد این برهه از زندگی فاتح هم در هالهای از ابهام است.
او داماد حاج غضنفر بزرگ بوده، تاجری یزدی که در تهران به خرید و فروش پارچه اشتغال داشته است. عدهای میگویند فاتح، مدتی پیش او کار میکرده و همین، زمینهساز نزدیکی بیشترشان به هم به هم میشود تاحدی که غضنفر، دخترش را به عقد او درمیآورد. همسر فاتح بنابر روایتی، همان “جهان” معروف است که نامش در گوشهگوشه این شهر حضور دارد: جهانشهر، چای جهان، روغن جهان، جهانچیت و … .
هنوز ازدواج نکرده بودند که اتفاقی غیرمنتظره برای جهان میافتد. ساچمه تفنگ برادرش که گنجشکی را نشانه رفته بود، کمانه کرده و به یکی از چشمهای او اصابت میکند. ظاهرا فاتح در آن زمان، برای تجارت به خارج از کشور رفته بوده، با او تماس میگیرند که بیاید. قضیه را تعریف میکنند و میگویند که با وضعیت پیش آمده، میتواند قول و قرارها را به هم بزند. نمیپذیرد و با جهان ازدواج میکند؛ زنی که همه بر یک ویژگی او تاکید دارند: دستی به خیر داشت و اهل عبادت بود. عدهای هم تاکید دارند که تاثیر شخصیت او بر کارهای شوهرش، قابل انکار نیست.
اولین فعالیت فاتح اما ساخت کارخانه “جهانچیت” است که در دهه 30 صورت میگیرد. شاهدان عینی که روند ساخت این کارخانه را دیدهاند از حرکت مداوم ماشینهای سنگین و تخلیه بار و مصالح تعریف میکنند که هوای منطقه را غبارآلود و پلک زدن را سخت میکرده است. کارخانهای که بالاخره در سال 1335 آغاز به کار میکند و در زندگی خود او نیز نقطه عطفی است. درحقیقت فاتح با ساخت جهانچیت، سرمایهاش را به صورتی جدی از حوزه تجارت، به حوزه صنعت منتقل کرد. دیگر ساختوسازهای فاتح در شهر کرج، عموما حولوحوش همین کارخانه صورت میگیرد که از جمله آنها میتوان به ساخت 200 خانه برای کارگران اشاره کرد، خانههایی که امروز به “چهارصد دستگاه” معروف هستند. نصرالله برزگر در اینرابطه میگوید: “خانههایی که آقای فاتح برای کارگران ساخت 120 متری بود و در سال 52-51 قیمت کل آنرا برای هر کارگر 4 هزار تومان حساب میکرد و قسطی از حقوقش ماهی 100 تومان کم میکرد. بعضی خانهها هم 240 متری بودند. قیمت خانهها را واقعا ارزان حساب میکرد و اقساط آن هم طولانی مدت بود. لولهکشی آب آشامیدنی در سر هر کوچه نیز از دیگر کارهای او در چهارصد دستگاه است که او برای ما انجام داد.”
خانه اصلی فاتح که محل سکونت خانوادهاش بود در تهران قرار داشت ولی زندگی واقعی خود او بین این دو شهر میگذشت. اطاقی در داخل کارخانه جهانچیت داشت که شبهای حضورش در کرج، داخل آن میخوابید. ماشین بنزی داشت که احمد زارع، رانندهاش بود و با آن رفتوآمد میکرد. روزهایی که در کارخانه میماند صبح زود، بعد از نماز صبح، عصایش را برمیداشت و برای سرکشی به بیرون میرفت: پیرمردی با موهای سفید که عصا به دست در بین درختان جهانشهر قدم میزد و تکتکشان را بررسی میکرد.
وقتی برای سرکشی ساختوسازها میآمد، به پیمانکار میگفت: مهندس، شیک بساز! میخواهم جهانشهر، در کل ایران نمونه باشد! میگویند سرکشی او به پروژههای مختلف، 9 صبح دیگر تمام میشد و بعد از آن به امور دیگر رسیدگی میکرد. ایده برخی از پروژههای فاتح در همین سرک کشیدنها و صحبت با دیگران شکل می گرفته است.
روی دیگر سکه فاتح اما، روایت کارگرانی است که با سیستم کاری او در کارخانه، دچار مشکل میشوند، مشکلاتی که حال و هوای دهه 50 به تقویت آنها کمک کرده و اعتراضات کارگری کارخانجات جهان، هر روز، دامنه وسیعتری پیدا میکند. بخشی از این اعتراضات بر سر بیمه نبودن کارگران بود که با پیگیریهای بسیار بالاخره همه کارگران روغن نباتی جهان بیمه شدند. یکبار دیگر هم سر اینکه کارگران 12 ساعت در روز کار میکردند، اعتراض شد. حرف کارگران این بود که ساعت کاری باید به 8 ساعت در روز کاهش پیدا کند. این اعتراض اما به جایی نرسید، ژاندارم آمد اخلالگران از شرکت اخراج شدند. آن زمان کلا حقوق کارگر کم بود، مثلا روزی 10-5 تومان. سر همین مسایل، اعتراضات بالا گرفت و یک بار، دیگر ژاندارمری و شهربانی و… نتوانستند جلوی کارگرهای معترض را بگیرند. آنها پیاده به سمت تهران راه افتادند تا به نشانه اعتراض، شاه را ببینند. به کاروانسرای سنگی (9-8 کیلومتری کلاک) که رسیدند نیروهای امنیتی، جلویشان را گرفتند. میترسیدند که اگر جمعیت به تهران برسد دیگر نتوانند اوضاع را کنترل کنند. زد و خوردی در آنجا درگرفت و تعدادی از کارگران کشته شدند. آنچه در کاروانسرای سنگی اتفاق افتاد تاثیر به سزایی در رابطه میان فاتح و بخشی از بدنه کارگری کارخانجات جهان داشت، بخشی که امروز گرچه نمیخواهند منکر فعالیتهای او برای این شهر شوند ولی دلخوریهایی هم از او دارند.
سه سال بعد از این ماجرا، در صبح بیستم مرداد ۱۳۵۳ که فاتح درحال آمدن از تهران به سمت کرج بود، زیر پل درحال ساخت ستارخان، چند نفر جلوی ماشینش را میگیرند و وقتی او شیشه را پایین میکشد، اول یک گلوله به راننده و بعد سه گلوله به خودش میزنند که همین باعث فوتش میشود. فردای آن روز، چریکهای فدایی خلق، مسئولیت این عملیات را برعهده گرفته و میگویند که این عملیات به تلافی کشته شدن کارگران در کاروانسرای سنگی بوده است. البته عدهای هم همچنان معتقدند که این قتل به دستور حکومت وقت صورت گرفته و در ذکر علل آن نیز به درگیریهای اواخر عمر فاتح با حکومت پهلوی و نیز افزایش قدرت و نفوذش اشاره میکنند. سرانجام پیکر او از تهران به کرج آورده شده و بنابر وصیتش، در یکی از باغهای جهانشهر، در مجاورت درختانی که اغلب بینشان قدم میزد به خاک سپرده شد.
حاصل ازدواج فاتح، پسری به نام محمود است که مهندس و مدیرعامل جهانچیت بوده و چند سال پیش فوت کرده است. او همچنین 5 دختر داشته که علیرغم پرسوجوهای بسیار، نتوانستیم اطلاعاتی در موردشان کسب کنیم، جز اینکه دامادهایش دکتر نوابی، مهندس کاظم لاری، دکتر امین و مهندس افشاری بودهاند.
کارخانجات فاتح همچون سایر صنایع بزرگ پس از انقلاب توسط بنیاد مستضعفان و سپاه پاسداران مصادره گردید.
سایر فعالیتهای فاتح عبارتند از:
– تاسیس کارخانه “روغن نباتی جهان” در سال 1336
– تاسیس “کارگاه بافندگی خانوادگی” در سال 1341 (این کارگاه، به دنبال سختی زنان از کار کردن در محیطِ مردانهی جهانچیت صورت میگیرد و در داخل محله چهارصددستگاه قرار داشته که بسیاری از زنان کارگر آن نیز ساکن همین محله بودهاند)
– تاسیس کارخانه “یخسازی جهان” در سال 1342
– تاسیس کارخانه “روغن موتور جهان” در سال 1344
– تاسیس “سردخانه میوه جهان” در سال 1344
– تاسیس کارخانجات “پلاستیکسازی آرمه” در سال 1347
– تاسیس “شرکت آبادانی جهان”
در سال 47، مجموعه کارخانجات جهان، نقش عمدهای در تولیدات صنعتی ایران داشته و در آن سال، جهان چیت، 15 درصد تولیدات نساجی ایران را به خود اختصاص داده بود و کارخانه پلاستیک سازی آرمه هم حدود یک سوم از محصولاتی چون کیسه، گونی، چتائی، رومیزی و پارچههای دکوراسیون و توری کشور را تولید میکرد. فاتح، کارخانجاتی نیز در دیگر شهرهای کشور داشته که از جمله میتوان به کارخانه چای در رامسر، کارخانه “بستهبندی چای جهان” در تهران و کارخانه “پشمبافی جهان” در قاسمآباد تهران اشاره کرد.
او در کشاورزی نیز فعالیتهایی داشت. از جمله احداث هکتارها باغات میوه و حدود 80 هکتار جنگل چوبهای صنعتی و احداث 5 حلقه چاه عمیق. این مجموعه، در کنار دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، مرکز اصلاح بذر و نهال و زمینهای زراعی کرج، موقعیت کشاوزی این شهر را بهبود دادند. همچنین احداث سردخانه جهان در این حوزه حایز اهمیت است؛ سردخانهای با ظرفیت 1200 تن که امکان نگهداری محصولات کشاورزی را برای حدود 10 ماه فراهم میآورده است. این سردخانه در شهری ساخته میشود که در آن روزها “پایتخت کشاورزی نوین” خوانده میشده است. فاتح همچنین، یک دامداری نیز در سال 1341 تاسیس میکند که زیر نظر اداره دامپزشکی اداره میشده است.
اما مهمترین تاثیر فعالیتهای اقتصادی فاتح، ایجاد فرصتهای شغلی جدید در کرج بوده است. بنابر آنچه “کارنامه” نوشته، در سال 1347 تعداد کارگران و کارمندان مجموعه صنعتی و کشاورزی جهان در شهر کرج بالغ بر 3000 نفر بوده است. این افراد در نساجی، روغن نباتی، روغن موتور، پلاستیکسازی، یخسازی، سردخانه، دامداری و کشاوزی اشتغال داشتهاند. اگر بعد خانوار را در آن سالها 5 نفر در نظر بگیریم یعنی هر خانواده شامل پدر، مادر و سه فرزند باشد، به این ترتیب، تنها در سطح شهر کرج حدود 15 هزار نفر از این مجموعه به صورت مستقیم ارتراق میکردهاند. با توجه به گستره کشوری بازار محصولات این کارخانجات، این عدد در سطح ملی، بزرگتر هم بوده است.
فاتح، دبستان فاتح را در ۱۳۳۵ و دبستان تعاونی جهانچیت را در ۱۳۴۳ هر یک با شش کلاس را ساخت. دو دبستان دیگر نیز یکی در تهران و دیگری در مهرآباد مشهد بنا کرد. دو ساختمان پیکار با بیسوادی برای کارگران و ساکنین محل هم با حمایت سندیکای کارگری انجام شد. تاثیرگذارترین فعالیت آموزشی او، احداث “آموزشگاه حرفهای فاتح” است که امروز به نام مرکز آموزش فنی و حرفهای شناخته میشود. ساخت این آموزشگاه، با توجه به رشد جمعیت و تغییر شیوه معیشت از کشاورزی به صنعت جایگاه ویژهای دارد. این تحولات، در آن سالها به لزوم آموزشهای تخصصی و فنی برای گروههای مختلف مردم دامنزده بود و در ارتقای سطح کیفی و دانش فنی اهالی کرج و در سطحی وسیعتر، منطقه و ایران موثر بودهاست. بسیاری از کرجیها از خدمات آموزشی رایگان آن استفاده کردهاند.
وی فعالیتهای زیادی در انجام کارهای خیر و عامل المنفعه داشته و از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: ساخت ورزشگاه و یک باب زورخانه، مرکز فنی حرفهای، سردخانه، بیمارستان، دانشکده اقتصاد، پارک، مدرسه در جهانشهر کرج، ساخت یک واحد خوابگاه به متراژ ۳۴۰۰ متر مربع در کوی دانشگاه در سال ۱۳۴۸ و موارد بی شمار دیگر در سرتاسر ایران.
گردآوری: فرنام نامور