مهم ترین دستاورد قرن بیست و یکم: اقتصاد پایه زیستی
برگردان: آناهیتا هماوند
مقدمه
از چالش های مهم قرن حاضر می توان به تغییرات اقلیمی و آب وهوایی اشاره داشت که مستقیما وابسته به افزایش تولید انواع گازهای گلخانه ای، ناشی از فعالیتهای صنعتی و تغییر شیوه ی زندگی است. مطابق سیاست های اتخاذ شده در همایش بین المللی تغییرات اقلیمی، یکی از موثرترین راهکارهای پیش رو، کاهش مصرف مواد اولیه ی پایه نفتی و یافتن جایگزین های مناسب است. به منظور دستیابی به این مقصود، طرح اقتصاد پایه زیستی (سبز) پیشنهاد شده است. در این نوشتار به تعریف و اساس اقتصاد سبز اشاره خواهد شد.
تعریف اقتصاد پایه زیستی (سبز)
به منظور جایگزینی محصولات پایه نفتی، توجه به تولید مواد زیست توده در مقیاس تجاری، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و آنچه مهم است چگونگی روند جایگزینی محصولات پایه نفتی با انواع مواد پایه زیستی است؟ پاسخ این پرسش در دانش کافی پیرامون این حوزه و تعریف صحیح از اقتصاد پایه زیستی (سبز) خلاصه میشود.
در حال حاضر آلمان یکی از موفقترین الگوهای اقتصاد پایه زیستی را دارد که به واسطه ی عمل به آن، اقتصادی موفق و صنعتی پیشرو را در اروپا و همچنین سطوح بینالمللی به نمایش گذاشته است.
پرسش مهم اینکه، اقتصاد پایه زیستی که در برخی از مراجع تحت عنوان اقتصاد سبز نیز یاد میشود، چیست؟
انتقال و تغییر ساختارهای اقتصادی از منابع تجدیدناپذیر فسیلی و به اخص پایه نفتی به انواع منابع تجدیدپذیر، تحت عنوان اقتصاد پایه زیستی شناخته میشود. در این میان توجه به این نکته ضروری است که رشد اقتصاد پایه زیستی مستلزم ارتقای دانش علوم زیستی و فناوری های وابسته به این حوزه است که قطعا سرمایه گذاری قابل توجهی را در زمینه ی تحقیق و توسعه می طلبد. نکته ی حائز اهمیت اینکه؛ تنها راه ایجاد ارتباط میان سه حوزه ی مهم فناوری، اقتصاد و مسائل زیست محیطی، از طریق تعریف اقتصاد سبز میسر است، تعریفی که شکوفایی اقتصادی و صنعتی آلمان را نتیجه میدهد.
ساختارهای اقتصاد پایه زیستی
اقتصاد پایهزیستی تنها به جایگزینی مواد اولیهی پایه نفتی منحصر نمیگردد بلکه راهکاری است برای حرکت در راستای جایگزینی انواع محصولات پایه نفتی با منشا منابع تجدیدناپذیر با انواع مواد و محصولات پایه زیستی و از منابع تجدیدپذیر، جایگزینی فرآیندهای تولید و دستیابی به فناوریهای نوین.
بدین معنا که تنها با تعریف و پایه گذاری اقتصاد پایه زیستی، فرصت تغییر اساسی در فناوری های موجود، صنعت و حتی دانشگاه به دست خواهد آمد و تا زمانی که اقتصاد کشوری بر پایه ی منابع نفتی و تجدیدناپذیر تعریف شده باشد، تغییر و پیشرفت شگرفی در صنعت رخ نخواهد داد و تنها در خوشبینانه ترین حالت، انتقال فناوری آن هم نه به طور 100% مشاهده خواهد شد.
مهمترین ساختارهایی که در اقتصاد پایه زیستی باید مدنظر قرار بگیرند عبارت است از:
· رشته های علمی و دانشگاهی زیستی در حوزه های مختلف فناوری
· فناوری های زیستی
· منابع زیست توده
· فناوری های مرتبط با بقایا و پسماندهای حاصل از تکثیر و نگهداری انواع ریزجانداران (باکتری، قارچ و …)
· صنایع پایین دستی مرتبط با منابع تجدیدپذیر
· صنایع شیمیایی
· صنایع سلولزی (کارخانجات تولید کاغذ و …)
از ویژگیهای دیگر اقتصاد سبز توجه به حوزههای بازیافت و فرآیندهای وابسته به مدیریت پسماند است. جای تعجب نیست که کشوری همچون آلمان، از لحاظ دانش فنی و فناوریهای موجود در این بخش، گوی سبقت را از سایر کشورها ربوده باشد چه آنکه نیل به این مقاصد تنها با تعریف اقتصاد زیستی و راهبردهای اقتصادی آن میسر است.
دستیابی به اقتصاد پایه زیستی از طریق تعریف های صحیح علمی و سیاست های دولتی و خصوصی منطقی در حوزه های مختلف صنایع، انرژی، کشاورزی و محیط زیست میسر است هرچندکه تعهدات و تصمیم های اتخاذ شده در همایش های بین المللی تغییرات اقلیمی سالهای اخیر نیز سیاستی است برای جایگزینی اقتصاد پایه زیستی با اقتصاد پایه نفتی، برای کشورهایی که توجه کمتری به این ضرورت نشان میدهند و یا عملا تعریف و راهبرد دقیقی برای پایهگذاری اقتصاد سبز ندارند.
آلمان: پیشرو در اقتصاد پایه زیستی
چنانچه اشاره شد کشور آلمان یکی از موفقترین کشورهای پیادهسازی تعریف اقتصاد پایه زیستی است که پیرو آن موفقیتهای شگرفی پیرامون اقتصاد و صنایع آن کشور دیده میشود. جالب آنکه دستیابی به این موفقیت ها تنها در نیمه ی راه عمل به تعاریف اصلی اقتصاد پایه زیستی حاصل شده و قطعا در انتهای راه دستاوردهای مهمتری در انتظار است. بنابراین راهبردهای اساسی و برنامه های اجرایی این کشور برای دستیابی به اقتصاد پایه زیستی در ادامه معرفی خواهند شد که به عنوان الگویی برای سایر کشورها در نظر گرفته میشوند.
(ادامه دارد …)
متن کامل این مقاله را در شماره 176 ام ماهنامه بسپار که در اردیبهشت ماه منتشر شده است بخوانید.
[EasyDNNnewsLink|155]