یادداشت نوروزی: تغییر پذیری و آینده نگری
از قدیم رسمی بوده است در میان ایرانیان که سال نو را مبنای تغییر و تحول میدانستهاند، تغییرات طبیعت را نیز مبنایی میدانستهاند برای این که باید موجودات درون آن از جمله آدمیان خود را تغییر بدهند و سر سال نو دعا نیز برایش میخواندهاند به زبانهای مختلف که امید به تغییر را زنده نگاه داریم. این اصلی نیست که کسی در گفتار بگوید انجامش صحیح نیست ولی واقعیت جامعهی ایرانی مانند این کلام نیست، درست به مثابهی خیلی از امور دیگری که روزانه میگوییم و انجام نمیدهیم. در کلام همه چیزهای خوب را میخواهیم و میگوییم به سمتش میرویم ولی در عمل بعد از این که وضع بدتر شد شروع میکنیم توجیه کردن که به دلیل فلان و بهمان آن که اول گفتیم نشد ولی اکنون به هر حال بهتریم، این که دلخوشکنکهای کلامی چقدر میتواند برای آیندهی ما موثر باشد برای نویسنده شفاف نیست ولی همان نیایش ابتدای سال نو که دعای به تغییر میکند و آن را ملاک بهبود میداند را اگر درست بدانیم باید روشی برای اجرایش داشته باشیم که مطمئن شویم تغییر میکنیم.
در مدیریت اصلی هست که اگر قرار است کاری را مدیریت کنیم باید ابتدا اندازه بگیریم که در چه وضعیتی هست بعد اقداماتی را انجام دهیم و بعد دوباره اندازه بگیریم که ببینیم بهبود یافته است یا خیر. مصداقهای زیادی از ادعاهای مختلف در سطوح مختلف هست که ما معمولا در سطوح کشوریاش را به وضوح هر روز برای خودمان یا دیگران تکرار میکنیم که بله مثلا فساد بیشتر شده است (خودمان که البته میگوییم اسلامیتر شدهایم ولی در رتبهبندی جهانی اجنبیها میگویند که از بدترینهای دنیا هستیم). مصادیق فساد در بانکها که بر همگان آشکار شده است ولی اخیرا در آماری خواندم که مردم ایران گمان می کنند به غیر از بانکها که در صدر مراکز فساد کشور از دید مردم هستند، موسسات دیگری از جمله دانشگاه ها نیز به عقیدهی مردم جزو مراکز فساد هستند (40% مردم چنین گمانی دارند) که طبیعتا با خرید و فروش پایان نامه، عدم اهمیت دادن استاد به دانشجو، اهمیت ندادن دانشجو به درس، مدرک گرایی صرف و سایر موارد از این دست که همه باز می دانند، نمی توان گمان برد که دانشگاه جای سالمی است ولی به جایش مدام ذکر می شود که در میان کشورهای منطقه بهترین کشور به لحاظ تعداد مقالات چاپ شده هستیم و از ترکیه و عربستان جلوتریم، فقط کسی این نامعادله را حل نمی کند که اگر در دانشگاه پایان نامه را کپی می کنند، بعضا استادانش مقاله را کپی می کنند، خدمات مقاله نویسی از پایان نامه در زیرپله های خیابان انقلاب ارایه می شود چگونه می شود که جزو بهترین های منطقه باشیم چگونه این دو موضوع با هم قابل جمع است.
در سطح صنایع بسپاری هم نگاه کنیم رویه کم و بیش فرقی ندارد. تقریبا به هر صنعتی در حوزهی بسپار از پتروشیمیها و تایرسازیهای بزرگ گرفته تا کارگاههای پلاستیکسازی کوچک که نگاه کنید، بدون استثنا میگویند که همه چیزمان خوب است تنها مشکل از قوانین دولتی است، فقط مشکل این است که بهرهی وامها زیاد است، تعرفه را کم کردهاند و بیهوده پروانه تاسیس جدید صادر کردهاند مگر نه مشکل خاصی وجود ندارد. فقط معلوم نیست که ما که این قدر خوبیم چرا نمیتوانیم محصولات به این خوبی را صادر کنیم و فقط به فکر این هستیم که تعرفه را کمی بالاتر ببریم که در داخل بی رقیب بفروشیم، هیچگاه نمیگوییم که میانگین تعرفه ورود کالا در ایران بالای 20 است که جزو 5 یا 6 کشوری هستیم در دنیا که این میانگین تعرفه را دارند (میانگین تعرفه عمدهی کشورهای دنیا زیر 10% است)، اگر مساله ی افزایش قیمت تمام شده داریم چرا فقط به بهره ی وام نگاه می کنیم که شاید 5% قیمت تمام شده هم نشود ولی نمی گوییم که در ایران هزینه ی انرژی آن قدر ناچیز است که ششمین کشور مسوول گرمایش کره زمین شناخته می شویم از فراوانی مصرف انرژی ارزان، یا با این قیمت دلار هزینه ی نیروی انسانی در ایران اندک شده است و قابلیت رقابت ایجاد شده است.
معمولا هر تغییری نیازمند نگاهی جدید است، هر نگاه جدیدی برای ابراز نیازمند کلامی جدید است و هر کلام جدید نیازمند واژههای جدید و افزایش توانش جملهبندیهای جدید است. در عمل جامعه ی مهندسان بسپار یا صنعت بسپار از پذیرفتن مفاهیم جدید سر باز می زند، سعی می کند تا آنجا که ممکن است هر نوع جمله یا اصطلاح جدیدی که به زبان بومی تولید شده است را پس بزند، بعد شکایت کند که چرا محصول بومی را مردم پس می زنند و جنس ایرانی را نمی خرند در صورتی که کیفیتش مانند مثلا یک جنس چینی است، یک پرسش پیش می آید که مگر خود تولیدکننده یا دانشگاهی یا صنعت گر جنس بومی را می پذیرند در کلام که دیگری به هنگام خرید بپذیرد، مگر استاد دانشگاهش به زبان بومی خودش حرف می زند که توقع داشته باشد که مثلا صنعتگرش بخواهد یک ماشین از وی بخرد تا از یک چشم آبی. به نظر می رسد تا سعی نکنیم تغییر کنیم و این را در عمل نتوانیم اجرا کرده و اندازه بگیریم نمی شود این دور باطل را تغییر داد. من باب حسن ختام اخیرا در گروه مهندسی بسپار فرهنگستان زبان و ادب فارسی دو واژه معادل دو اصطلاح انگلیسی متداول صنعت و دانشگاه تصویب شده است. نخست اصطلاح ماردان به جای screw که البته در صنعت هم از قدیم به کار می رفته اخیرا به جایش پیچ و مارپیچ و خود اسکرو خیلی متداول شده است حتا تبلیغ فروش بارل و اسکرو می شود. دیگری واژه ریژه به جای die که در فارسی معادلهای قالب، حدیده و خود دای برای آن به کار می رود و البته در صنعت ریخته گری در برخی کارگاه ها اصطلاح ریژه نیز به کار میرود هر چند اکنون همه در همه جا مثلا میگویند دای کستینگ. ریژه در صنعت جواهرسازی نیز به قالب انگشتر و گوشواره و مواردی از این دست گفته میشود.
ایام بکام، روزگار مستدام
علی عباسیان