سرمقاله شماره 268 ماهنامه بسپار در بهمن ماه/ برای ایران فردا

بسپار/ایران پلیمر مشغولیت های ما گاهی چنان است که صحبت از ساختارسازی را به محاق می برد. نه فقط برای ما در رسانه، نه فقط برای شما در صنعت و نه فقط برای هر کسب و کاری در شرایط اقتصادی امروز. شرایطی که دهه هاست از “برهه حساس کنونی” عبور نکرده است.
عموما هر کجا که کشور پیش رفته، اراده ای فردی در میان بوده (مبتنی بر نفعی مادی یا غیر آن) و نه با سازوکاری کلان و با برنامه. حالا که قرار است باز هم و هنوز هم، در بر همین پاشنه بچرخد، خوب است که متناسب آن، همزمان با مطالبه گری های جدی، آموزش و یادگیری فردی و جمعی را هم توامان دنبال کنیم.
متاسفانه زیرساخت های مستندسازی در کشور یکی از نقاط ضعف مشهودی است که هر چند بخش هایی از آن مشخصا به نهادهای سیاست گذار و حاکمیتی برمی گردد (چنانکه هر زمان تشخیص بدهند، انتشار آمارهای اقتصادی در اختیار خود را در حوزه های مختلف متوقف می کنند و یا حتی در حوزه های اجتماعی با برچسب های امنیتی از ایجاد بانک های اطلاعاتی و داده های تحلیلی ممانعت) اما این روند در بسیاری از سازمان ها و شرکت های بخش خصوصی هم دیده می شود.
آموزش کشور در مدارس و دانشگاه ها فرصتی برای ایجاد فضای ذهنی خلاق ایجاد نکرده است. امیدواری این است که بسیاری از مهارت ها آموختنی هستند و با تمرین و تکرار نهادینه می شوند. اینکه بتوانیم در زمان بحران، بهترین تصمیمات را بگیریم حتما خوب است، اما روش نیست. پیش از آن در موارد کنترل پذیر، تدبیر و بازدارندگی در مقابل بروز تنگناها، حتما ارزشمندتر است. امروزه با استفاده از ابزارهای متنوع هوش مصنوعی می توان به صورت عملی از خیلی خسارت ها کاست، برخی راه ها را کوتاه کرد و با تجمیع اطلاعات خروجی های کارآمدی گرفت. اینکه تلاش کنیم مستند کردن نوین را به یک شیوه اجرایی در سازمان خود تبدیل کنیم، امکان عارضه یابی و اصلاح را محقق می کند. از سوی دیگر پس از پایان طرح ها و پروژه های تکرارپذیر اتفاقا توجه به جزییات و تدقیق در کاستی ها و نقاط قوت مسیر حرکت های بعدی را به شکل مطمئن تری هموار می سازد. کاری که متوسط جامعه اجرایی در کشور از آن گریزان هستند و در فرسودگی انجام بسیار امور بی دلیل اجباری، همین که خطی نصب و راه اندازی شده، محصولی در واحدهای تحقیقاتی توسعه یافته، جلساتی برای احقاق حقوق حداقلی نتیجه ساز بوده، همایشی برگزار شده و … کافی تلقی می شود.
اما اینها برای فردای ایران کافی نیست. نیم قرن، در بستر زندگی های کوتاه ما ممکن است طولانی به نظر برسد اما در بستر تاریخ چند میلیاردساله زمین بسیار کوتاه است. برای فردای ایران باید زیرساخت داشت. زیرساختی که بتوان یک جامعه فناور اقتصادی را بر آن سوار کرد. روزی که دیگر دست ها اینقدر بسته نباشد، آب باشد، برق باشد، خاک باشد و هوا باشد و … . این بخشی از وظیفه امروز همه ماست که جز با تجهیز به دانش روز حاصل نخواهد شد. در نبود حمایت های بالادستی هم هر چند دشوار، اما ادامه زیست تک تک ما نشان داده که شدنی ست. اگر این امید را برای خود، فرزندانمان و آینده مفهوم وطن نداشته باشیم، دنیا تاریک تر از چیزی که هست می شود.
ما آدم های رهرو هستیم. آهسته، اما پیوسته، و پیوسته.
تبسم علیزادمنیر
سردبیر