اخباراخبار ویژه

اختصاصی بسپار/ گفت و گو با دکتر فرهاد شریف، عضو هیات علمی دانشکده مهندسی پلیمر و رنگ دانشگاه صنعتی امیرکبیر: ارزیابی خروجی های سیستم آموزش کشور باید بر اساس همه باشد، نه فقط موفق ترین ها!

بسپار/ایران پلیمر آموزش عالی بخش مهم و حایز اهمیتی ‌است که دارای حوزه ‌اثرگذاری بسیار وسیعی در دیگر نهادها و بخش‌های اقتصادی، اجتماعی‌، فرهنگی و سیاسی جامعه‌ است. نظام‌ آموزش عالی در همه جوامع، از یک سو با تربیت تخصصی افراد، مدیران و رهبران جامعه را می پروراند و از سوی دیگر با رشد توانایی‌ها، نبوغ و پتانسیل فکری افراد، سبب توسعه مرزهای دانش می شود.
آموزش و پژوهش دو کارکرد مهم اعضای هیات علمی در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی به شمار می‌ روند و چگونگی ارتباط این کارکردها با یکدیگر و با پیشرفت تحصیلی دانشجویان مورد توجه محققان حوزه آموزش عالی است.

صحبت های ما با دکتر فرهاد شریف، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر دربردارنده نکات بسیار جالبی در خصوص وضعیت آموزش و پژوهش در حوزه مهندسی پلیمر است.

بسپار- آقای دکتر موافقید که از اینجا شروع کنیم … امروز با توجه به کاهش میانگین نمرات برخی معتقدند که نسلی کم سوادتر در حال تربیت است. آیا اینطور است؟
دکتر شریف: صحبتم را با این مصرع آغاز می کنم: آب کم جو، تشنگی آور به دست. همین، می تواند پاسخی باشد برای سوالات مربوط به آموزش، پژوهش و فناوری در کشور. سواد دانشجویان جزو دغدغه های اصلی ما ست، و بعدتر نسلZ و توقعاتی که در آنها وجود دارد. تغییر همواره بوده اما اتفاقی که در عصر ما روی داده این است که سرعت این تغییرات بسیار بالا رفته و این سرعت در سیستم آموزش یک تاثیرات جدی بر جای گذاشته است. سیستم آموزش بر مبنای یک سری فرضیات و مبتنی بر نیازها پیش می رود و برای تامین نیازهای موجود، رشته هایی تعریف می شوند. این روند سریع تغییرات باعث شده که فرضیات ما برای آینده و برنامه ریزی ما برای آینده، خیلی منطقی نباشد. بنابراین به نظر می رسد که از پایه باید به شکل دیگری در مورد ساز و کار آموزش فکر و صحبت کنیم.
نمره، ابزاری‌ست برای بررسی فهم و درک تحصیلی، که به اعتقاد من امروزه نا کارآمد است. چرا که خود یادگیری را به شکل نمره (کمیت) در آوردن، یک مشکل است. به نحوه امتحان، نوع سوالات طرح شده و نحوه تصحیح و … بستگی دارد و خیلی عوامل دیگر. حالا اگر فرد یا افرادی نمره مناسبی را در بخشی دریافت نکنند، اقدام بعدی چیست؟! در یادگیری چه اقدام اصلاحی، بعد از ارزیابی باید صورت بگیرد؟ موضوع بعدی، مدیریت استعدادهاست. لطیفه ای هست، حتما شنیده اید. اگر شما تلاش کنید که به یک ماهی، بالا رفتن از درخت بیاموزید، احتمالا برداشتتان این است که چه قدر کودن است، در مقابل اگر تلاش کنید به ماهی، شنا یاد بدهید از نظر شما، خیلی هوشمند به نظر خواهد رسید. سوال مهم این است که فردی که قرار است آموزش ببیند چه استعدادها و مهم تر از آن رغبت به چه نوع یادگیری دارد؟ آیا واقعا رغبت کافی برای یادگیری محتوای تعریف شده، در این نظام آموزشی و در میان نسل جدید هست؟
سیستم آموزشی ما باید به سمتی پیش برود که از ابتدا بداند چه چیزی باید یاد داده بشود و قدرت انتخاب وجود داشته باشد. خصوصا آنجا که مدیریت نیروی انسانی در شرکت ها مطرح می شود. برخی توجه ندارند و برخی صرفا مدت زمان آموزش را در رتبه بندی های درون سازمانی لحاظ می کنند. هیچ کس اینطور عمل نمی کند که بگوید این یک منوی آموزشی ست و شما می توانید بر اساس انتخاب خود در سازمان و در مسیر ارتقای شغلی، آموزش خود را دنبال کنید. بحث استعداد، انگیزه و ارزیابی هر سه مهم هستند.
واقعیت این است که در بحث ارزیابی برنامه ها و نهادهای آموزشی ما فقط به خروجی مستقیم (output) نگاه می کنیم و نه به Outcome. مثلا خروجی کدام مدرسه به دانشگاه های برتر بیشتر است یا خروجی کدام دانشگاه به دانشگاه های برتر دنیا!
ولی در کشور های دیگر مثلا فرانسه، ارزیابی بر مبنای این صورت می گیرد که یک دانش آموخته ظرف چه مدت زمانی می تواند جذب صنعت بشود (شغل دایمی)؟ در نردبان شغلی تا کجا جلو رفته اند (وزیر و وکیل و …)؟ کدام از نظر اثرگذاری در جامعه موفق تر بوده اند؟ تا وقتی سیستم آموزشی را به جامعه متصل نکنیم، هیچ روش اصلاحی ممکن و معنی دار نخواهد بود.

بسپار- متاسفانه معمولا انتخاب های ما همسو با استعدادها و علاقه مندی ها نیستند. بیشتر بر نمرات و یا حداکثر نتایج مشاهده شده در جامعه به لحاظ اقتصادی استوارند …
دکتر شریف: حتما همینطور است. مهم ترین مساله ای ست که باید در جامعه به آن بپردازیم. ما به عنوان پدر و مادر چه قدر تاثیر منفی داریم روی فرآیند آموزش. اصلاح این وضعیت هم از طریق همین گفت و گوهاست. از جمله طرح در رسانه هایی چون شما.
آینده تضمین شده وقتی است که به فرد کمک کنیم بهترین خودش باشد و نه یک مهندس یا دکتر. باید از مدارس شروع و در دانشگاه دنبال شود. همانطور که خدمت شما قبلا هم عرض کردم، مایلم در مورد Social Emotional Learning صحبت کنم.
در این روش آموزش مهارت های زیادی مطرح می شود که پنج عنوان آن بسیار کلیدی است.
اصولا من در مدارس و دانشگاه ها پیدا نمی کنم که ما فرد را جوری آموزش بدهیم که بتواند احساسات و ارزش ها، توانمندی ها و ضعف های خود را بشناسد و مدیریت کند.
معتقدم که مهم ترین وظیفه دولت ها، سرمایه گذاری در سیستم آموزشی ست تا یک جامعه پویا از افراد دارای قابلیت تعامل درست با یکدیگر، ساخته شود.

پنج عنوانی که اشاره کردم شامل این موارد است (تخصص من نیست ولی اینها را گم شده رویکردهای آموزشی می دانم):
1 آگاهی از خود
2 مدیریت احساسات و رفتار در جهت تحقق اهداف (آیا ما به دانشجو آموزش می دهیم که درخواست های خود را در محیط کار از جمله افزایش حقوق و غیره چه طور با مدیران خود مطرح کند؟)
3 آگاهی نسبت به اجتماع (همین امروز صبح با آقای دکتر ابراهیمی صحبت می کردم … اگر دانشجویی با ما مطرح کرد که به دلیل بیماری سخت مادر یا عضوی از خانواده، امتحان خود را خراب کرده و درخواست تجدید داشت، واکنش ما چیست؟ از رد کردن تا همراهی می تواند رفتار ما متفاوت باشد!خب ضمن این برخورد چه آموزشی به دانشجو می دهم؟! عین این برخوردها را در کارمندان دولت می بینیم. گاها عدم همراهی را به حساب قانون مداری هم می گذاریم.)
4 مهارت های ارتباطی (کجای سیستم آموزش به همکاری تیمی توجه می کنیم؟)
5 تصمیم گیری مسوولانه در راستای رفتارهای فرد نسبت به خود و جامعه

اینها در سیستم آموزشی ما مفقود است. بعد شما انتظار دارید دانشگاه و صنعت بتوانند با هم کار کنند. واقعیت این است که سوال اینجاست: با این آموزش ها، چرا باید بتوانند با هم کار کنند؟!
من فکر می کنم که ما نیاز شدیدی به ورود نوآوری و استعدادها و روش های جدید به سیستم آموزش کشور داریم ولی طراحی سیستمی به شکلی نیست که این ورود را تسهیل کند.
مطابق آنچه در قانون اساسی آمده، دولت مکلف به فراهم کردن آموزش همگانی ست. اما عملا مدرسه داری و دانشگاه داری می کند. یعنی بخشی از انرژی و وقت و بودجه صرف جذب مدرس و هیات علمی و … می شود. در حالیکه این نقش به نظر من از ارایه خدمات باید به ارزیابی خدمات تغییر کند. دولت باید تعریف کند که چه خروجی مدنظر دارد و بقیه کار را بسپارد به بحث خصوصی و مجری. در اینصورت است که سیستم آموزش می نشیند فکر و برنامه ریزی می کند که چه طور می تواند با جذب بهترین اساتید، به ساختن نیروهای مفید برای جامعه دست پیدا کند. به ازای هر فرد مطابق با خواسته های اعلام شده هم پرداخت های مالی انجام خواهد شد.
پیشنهاد می کنم دوستان، کتاب جالب Prepared را که پیاده سازی یک تجربه در دبیرستان های امریکاست بخوانند. بررسی کردند که چرا خروجی دبیرستان های ما خوب نیست. مساله این است که اگر ملاک تعریف موفقیت نمره درس های ریاضی و فیزیک و … باشد، خب تعداد اندکی موفق و بقیه یک سری شکست خورده رها شده در جامعه هستند! اما نکته این است که شما با این روش بچه ها را به مسیر اشتباه برده اید. شما باید برای همه برنامه داشته باشید و هر کسی را در مسیر توانمندی هایش به پیش برانید.
اصلا در این سیستم ها، معلم به منتور و coach تبدیل می شود. طرح سوال می کند و دانش آموز و دانشجو شروع به جستجو برای پیدا کردن بهترین پاسخ می کند.

بسپار- آقای دکتر به نظر می رسد ما از این بحث ها خیلی دور هستیم.
آیا ساختار فعلی آموزشی ما اصولا اجازه انتخاب روش تدریس را به اساتید می دهد؟ از یکی از دوستان شنیده ام که در یکی دانشگاه ها روش تدریسی مشابه را پیش می برند، خیلی فردی.
دکتر شریف: بله فکر می کنم اساتید در انتخاب شیوه آموزش آزادی عمل دارند. یک سری روش هایی وجود دارد تا مطمئن بشوند دانشجو آنگونه که باید آموخته یا خیر. مانعی وجود ندارد ولی متاسفانه اثر زیادی هم ندارد!
موضوعی که وجود دارد این است که قبل از این تغییرات باید “نیاز” آن به رسمیت شناخته بشود و در هر حال این تغییر اصلا کار آسانی هم نخواهد بود. کم کم باید در افکار ما رخ بدهد.
ما در یک جامعه باید صدای همدیگر را بشنویم. اساتید جزیی از جامعه هستند. پدر و مادرها نقش اساسی دارند و البته دولت.

(ادامه دارد …)

متن کامل این گفت و گو را در شماره 257 ماهنامه بسپار که در نیمه اسفند ماه 1402 منتشر شده است، می خوانید.

در صورت تمایل به دریافت نسخه نمونه رایگان و یا دریافت اشتراک با شماره های ۰۲۱۷۷۵۲۳۵۵۳ و ۰۲۱۷۷۵۳۳۱۵۸ داخلی ۳ سرکار خانم ارشاد تماس بگیرید. نسخه الکترونیک این شماره از طریق طاقچه  و  فیدیبو  قابل دسترسی است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا