داستان سرمایه ها و سرمایه گذاران ایرانی: کفش ملی، دهه ها در پای ایرانی ها!
بسپار- شرکت کفش ملی یکی از شرکتهای تولیدکننده کفش در ایران است که در سال ۱۳۳۶ توسط محمدرحیم متقی ایروانی تاسیس شد. شرکت کفش ملی پس از انقلاب مصادره و به سازمان صنایع ملی منتقل شد اما چندی بعد بابت رفع بدهی دولت به سازمان بازنشستگی کشوری واگذار شد.
این شرکت زمانی بیش از ۵۲ کارخانه در صنعت کفش و چرم و بیش از ۴۰۰ فروشگاه زنجیره ایی کفش ملی در سطح کشور و بین ۹ تا ۱۱ هزار کارگر داشت. تولیدات این شرکت به اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، مجارستان، لهستان، رومانی و حتی اروپای غربی صادر میشد.
کفش ملی چگونه کفش ملی شد؟!
رحیم ایروانی در یکی از سالهای دهه ۱۳۳۰ پس از سفر به کشور چکسلواکی، دو کارشناس و یک دستگاه اتوکلاف با خود به ایران آورد و تولید کفش را تنها با ۳۵ نفر کارگر آغاز کرد. بهای این کفش تولیدی در ایران حدود نصف مشابه وارداتی آن بود! (تولید این کفش در مقایسه با نمونه خارجی ده تومانیاش، سه یا چهار تومان هزینه داشت.)
او که در ابتدا با خرید دو دهنه مغازه در خیابان خیام و جنب بازار بزرگ تهران فعالیت خود را در زمینه فروش کفش آغاز کرده بود، در همان سال شرکتی با نام شرکت تجاری استاندارد را در محل فوق به ثبت رساند که با قرار دادن یک دستگاه ماشین گالش زنی و دو دستگاه ماشین تزریق مواد لاستیکی، شالوده تولید نخستین کفش ماشینی در خاورمیانه شد!
ایروانی بعدها زمینی به وسعت ۷۰۰ مترمربع در منطقه مهرآباد خرید که ۴۰۰ متر مربع بنای ساختمانی داشت. سپس با خرید ماشین دوخت، از پارچههای ایرانی استفاده کرد و شرکتی خارجی به نام ولکو نیز حاضر به سرمایه گذاری و انتقال فناوری به ایران شد. این کارخانه “کفش ملی” نام گرفت که ملی شدن نفت را در ذهن مردم و مشتریان تداعی میکرد و در آغاز ۱۵۰ جفت محصول مختلف را در برنامه تولید خود داشت.
رحیم ایروانی با خرید زمینها و املاک منطقه مهرآباد کارخانه خود را گسترش داد. تا سال ۱۳۳۷ در ایران کفشهای چرمی تولید نمیشد، اما به دنبال تاسیس کارخانههای چرم و دباغی، تولید کفش چرم نیز در کفش ملی آغاز شد.
در این دوران رقبای عمده کفش ملی کفشهایی بودند که عمدتا از چکسلواکی وارد میشدند. از سال ۱۳۴۷ به بعد، کفش ملی در کنار تولید کفش محصولاتی مثل جوراب، توید آستر و بند کفش و محصولات دیگر را آغاز نمود. در همین سال، گسترش کارخانجات کفش ملی با ساخت و ساز در کیلومتر ۱۸ جاده قدیم کرج، اسماعیل آباد پی گرفته شد. ایروانی زمینی به مساحت ۴۰۰ هزار متر مربع خرید و پارک صنعتی کفش ملی فعالیت خود را رسما در سالهای آغازین دهه ۱۳۵۰ آغاز کرد. در این زمین برای ساخت ۴۰۰ واحد خانه سازمانی برای کارگران برنامهریزی شد تا با اسکان کارگران، هزینه رفت و آمد و ترابری را کاهش دهد.
در کارخانه کفش ملی تا سال ۱۳۵۰ گونههای مختلفی از کفش مثل کفش ورزشی، کفش برای روزهای بارانی، چکمه، پوتین، دمپایی، کفش کتانی، کفشهای بچهگانه و کفش ایمنی تولید میشد . با افزایش تدریجی گنجایش کارخانه مهرآباد، روزانه ۱۲٬۵۰۰ جفت کفش در کارخانه کفش ملی توسط ۲۵۰۰ کارگر تولید میشد.
طی دهه 1340 و تا اوایل 1350 شرکتهای متعددی در زمینه های تخصصی وابسته به تولید چرم و کفش و سایر اقلام مرتبط، همچنین توزیع و فروش محصولات یکی پس از دیگری توسط ایروانی، متولد و آغاز به کار کردند و خانواده بزرگی به نام “گروه صنعتی ملی” را ایجاد کردند. رشد و ترقی گروه صنعتی ملی به حدی بود که در مدت کوتاهی به بزرگترین تولید کننده کفش ماشینی در خاورمیانه مبدل شد.
بیش از پنجاه شرکت صنعتی و تجاری حاصل این دوران بود که تنها در زمینه تولید انواع کفش، ایروانی در بیش از 25 شرکت صنعتی با شرکای داخلی و خارجی مشارکت داشت.
ایروانی در شرکت کفش یونایتد، شرکت فالکو، گوستاو هوفمن و شرکت گابورو تنس ایران با سرمایهگذاران آلمانی شریک بود. در اتافوکو با ژاپنیها، ماشینسازی ملی با فرانسویها، و گود بلت ایران با انگلیسیها شریک بود. اما شیوه کار او به این شکل بود که بتدریج سهام و نقش مدیریت ایرانیها نسبت به خارجیها، را افزایش میداد.
او اولین شرکت خود را با نام شرکت سهامی باتا در تیر ماه ۱۳۳۰ به منظور صادرات و واردات کفش در سبزه میدان تهران و آخرین شرکت را به نام چرم خسروی نو در سال ۱۳۵۶ به منظور دباغی و چرمسازی به ثبت رساند.
ایروانی علاوه بر تاسیس فروشگاههای زنجیرهای کفش ملی در سراسر کشور و یکسانسازی قیمتها، توانست به کشورهای اروپای شرقی و شوروی نیز کفش صادر کند.
و پس از انقلاب
شرکت کفش ملی با وقوع انقلاب مصادره و ملی و به سازمان صنایع ملی منتقل شد، اما چندی بعد بابت رفع بدهی دولت به سازمان بازنشستگی کشوری واگذار شد.
متاسفانه به دلایلی مثل ضعف مدیریت و عدم متولی گری بسامان، این گروه بزرگ متحمل چهارمیلیارد تومان زیان خالص و هشت صدمیلیون تومان زیانِ انباشته، شد!
تا به امروز ماشین آلات این کارخانه تماما فروخته شده است و محل کارخانه ها (پارک صنعتی کفش ملی) به انبار تبدیل شده که بخشی از آن در اختیار شرکت خودروسازی سایپا است و بخش دیگر آن تبدیل به انبار کفش شده است. هم اکنون برخی تولیدکنندگان کفش در کشور محصولات خود را با نشان کفش ملی از طریق فروشگاه های کفش ملی به فروش می رسانند. دو دیگر شرکت بزرگ کفش سازی ایران یعنی کفش بلا و کفش وین هم همین فرجام را داشتند.
اکنون فروشگاه های کفش ملی به عرضه تولیدات صنایع کوچک و دیگر کارخانه ها تبدیل شده اند. هم اکنون بعد از 32 سال، از پرسنل 10 هزار نفری گروه کفش ملی تنها 700 نفر باقی مانده اند که در کفش گنجه و بخش های بازرگانی مشغول به کار هستند.
البته یکی از عوامل بازایستادن این گروه از رشد و بالندگی، طی سالهای دهه 1360 بروز جنگ تحمیلی و تحریم های اقتصادی بود، به طوری که نتوانست در گردونه رقابت، جایگاه همیشگی خود را حفظ نماید.
كانون برای پرورش مدیران آینده!
جالب است بدانید که رحیم ایروانی در سال 1343 شرکتی به نام شرکت کانون مشاوره اقتصادی را به منظور تربیت و پرورش 22 کودک دو ماهه تا دو ساله تأسیس کرد تا در آینده این کودکان از مدیران بنگاههای صنعتی او بشوند. قرار بر این شد قسمت عمده بودجه کانون به مصارف تحصیلی این اطفال برسد و لوازم، خوراک، پوشاک و وسایل زندگی، ساده و کم خرج باشد.
همچنین هیچکدام از این اطفال پس از رسیدن به سن 18 سالگی هیچ تعهدی نسبت به کانون نداشتند و مختار بودند که هر طور خواستند، در اجتماع زندگی کنند. فقط انتظار مؤسسه این بود که نسبت به تحصیل جدی باشند و تمسک به دین اسلام و حسن اخلاق را پیشه خود سازند. با وقوع انقلاب اسلامی، ایروانی این کودکان را که آن زمان چهارده تا شانزده ساله بودند، با خود به خارج از کشور برد.
ایروانی پس از خروج از کشور
ایروانی پس از کشته شدن برادرش محمدرضا، در ششم مرداد ۱۳۵۹ با شعار “به گذشته فکر نکنید فقط به آینده بیندیشید” با همسرش، از آلمان به کانادا و سپس به آمریکا رفت. درباره رحیم ایروانی، بنیانگذار کفش ملی
این بار بر اساس آنچه سی سال پیشتر در مهرآباد تهران و اسماعیل آباد کرج ساخته بود از سال ۱۹۸۱ در حوالی شهر آتلانتا در ایالت جورجیا “پارک صنعتی کامن ولث” و صنایع جورجیا و کارخانجات کفش اوکاباشی را با مشارکت شرکت های ایتالیایی و ژاپنی که در ایران با او همکاری داشتند بنیان نهاد.
او سپس در قاهره نیز کارخانه کفشی را راه اندازی کرد.
رحیم ایروانی در 12 اسفندماه 1384 بعد از طی یک روز کامل کاری از اتاق کارش در ضلع غربی ساختمان محل سکونتش در یکی از خیابانهای شهر لندن به خانه برگشت و درگذشت.
[EasyDNNGallery|17923|Width|200|Height|200|position||resizecrop|False|lightbox|False|title|False|description|False|redirection|False|LinkText||]
رحیم ایروانی، به معنی واقعی کارآفرین بود. او در بیثباتی سیاسی و اجتماعی دهه 50 دست از سرمایه گذاری برنداشت و از هیچ چیز شکایت نمی کرد. مگر یکبار و آن هنگامی که در اوج توسعه، کارهایش متوقف شد و بار دیگر هنگامی که می خواست تولید کفش را در افغانستان راهاندازی کند که اجل امانش نداد.
حدود یک دهه بعد از آن که تجار تهران به رهبری حاجمحمد حسن امین الضرب مجلس وکلای تجار را برای حفاظت از منافع خویش در برابر رقبای خارجی و فساد داخلی تاسیس کردند رحیممتقی ایروانی (در 21 بهمن ماه 1299) در خانوادهای تاجر پیشه در محله مشیر شیراز بهدنیا آمد.
پدر وی میرزا محمد کاظم متقی ایروانی از تجار مشهور شیراز بود و جد پدریاش حاج لطفعلی ملک التجار.
رحیم تحصیلات ابتدایی را در مدرسه باقریه شیراز گذارند و در سال 1313 به کالج انگلیسها در اصفهان رفت. بعد از آن به مدرسه شاپور شیراز برگشت و بعدها از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد.
او در دانشگاه با انتشار نشریه “آیین دانشجویان” با کمک دوست خود عباس اردوبادی در حقیقت یک فعال دانشجویی محسوب میشد که نظرات دانشجویان را منعکس میکرد. این نظریات عمدتا ملی گرایانه بود. پس از پایان تحصیل در سال ۱۳۲۴ به آبادان رفت و شش ماه، به استخدام دادگستری درآمد. پس از آن پروانه وکالت گرفت و پنج ماه به کار وکالت پرداخت. در همین زمان چند ماه در بانک شاهی ایران کار کرد. این تجربه کوتاه مدت خدمت در بانک به همراه شم اقتصادی او که ناشی از به دنیا آمدن در خانوادهای تاجر پیشه بود باعث گردید که در همه فعالیتهای اقتصادیش بر نقش حسابداری تاکید کند.
بعد از مشاغل و ابتکارات مختلف از جمله راه انداختن برق فسا و تاسیس پاساژی در شیراز، رحیم ایروانی سرانجام کار خود را در صنعت کفش شروع کرد و به فاصله سه دهه فعالیت، پایههای یکی از صنایع مهم و مدرن را پیریزی کرد. او گروه صنعتی بزرگی را توسعه داد که در سالهای پایانی مدیریتش بر آن بیش از صد هزار جفت کفش روزانه در زمینی به مساحت بیش از 45 هزار متر مربع در اسماعیل آباد تولید می کرد. به این سبب نام محمد رحیم متقی ایروانی به عنوان بنیانگذار صنعت کفشسازی مدرن در تاریخ صنعت در ایران به ثبت رسیده است.
هوش بالا، سرسختی، ابتکار و نوآوری، راستگویی، سلامت نفس، توانایی رهبری ایروانی در نزد مدیران، همکاران و بسیاری از مدیران میانی باعث گردید به او از دریچه شخصیت کاریزمایی نگاه کنند. نحوه رفتار رحیم ایروانی در جهت برقراری روابط مستمر، با افراد پیش میرفت که در بسیاری موارد افراد جذب شخصیت و کار او میشدند.
او سعی میکرد استعداد افراد را بیشتر مدنظر قرار دهد و آنها را در برنامههای اقتصادی خود جذب کند. همینطور وسایل پیشرفت افراد را تا حد امکان فراهم میکرد تا رضایت آنها حاصل گردد. او مرحله رضایتطلبی افراد را، با شیوههای مختلف به وفاداری آنها در گروه بالا میبرد. این مرحله برای نهاد خانوادگی بزرگی که او میساخت ضرورت داشت. او همیشه کفش ملی را سفره بزرگی میدانست که کارگران و مدیرانش باید در حفظ آن کوشا باشند. این مسالهای بود که او حتی بعد از ملی شدن این گروه صنعتی با ارسال توصیه به مدیران منتخب دولت بر آن تاکید میکرد. شیوه مدیریتی او ترکیبی از الگوی پدر سالاری با عقل گرایی و حسابگری همراه بود. در عین حال تلاش نمود به نحو کارایی از ابزارهای مدرن مدیریتی در جامعه ایران که هنوز روابط کارگری در مراحل ابتدایی قرار داشت استفاده نماید. برای ایروانی علم حسابداری به شدت اهمیت داشت. و به همه در بدو استخدام، کارآموزی حسابداری را با نوشتن دفتر روزنامه توصیه میکرد. بنابر این از دقت و محاسبه گری در کارها بسیار استقبال میکرد.
رحیم ایراونی مدیر برجستهای بود که مانند یک کاریزمای صنعتی این گروه را بر اساس رهیافت اقتصادی کاملا حساب شده و منطقی برنامهریزی و سازماندهی کرد. رهیافتی که تنها از نبوغ او نشات میگرفت. رهیافت او به واقع از سایرین متفاوت بود. نه شباهتی به رهیافت معمول سرمایهگذاری بر اساس آزمایش و خطا داشت و نه متکی بر رهیافت استفاده از ظرفیتها در هر بخش و رشته اقتصادی بود و نه براساس رهیافت سرمایهگذاری اقماری. بلکه رحیم ایروانی با هوش سرشاری که داشت تنها در صنعت کفش متمرکز شد. رحیم متقی ایروانی ضمن آنکه از عظمت نتیجه تلاشهایش بهخوبی آگاه بود کوچکترین مشکلات نیز نمیتوانست از چشمش دور بماند. بهویژه اگر این مشکلات مربوط به کارکنان و خانوادهشان میشد که توان حل آن را نداشتند. بنابراین مدیران و کارگرانی که با رحیم ایراونی کار میکردند حداقل در دو ویژگی وی متفق القول هستند: او مدیری با هوش بود که هم به تولید میپرداخت و هم نگران چگونگی توزیع ثمره آن بین تمامی عوامل تولید به ویژه کارگران بود یعنی هم در تولید سختگیر بود و هم نتیجه را برای همه میخواست یعنی عدالت اجتماعی. رحیم این دو ویژگی متضاد را بهخوبی بههم پیوند داده بود و در آرزوی روز بازنشستگیاش بود که در زمینی که آن را در جنوب شهر انتخاب کرده بود بیمارستانی بسازد و باز بر آن مدیریت کند اما این بار مدیریت بر تولید کالایی عمومی نه خصوصی.
“موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی” عنوان کتابی است که توسط علی اصغر سعیدی و فریدون شیرین کام در خصوص زندگی و کارنامه محمد رحیم متقی ایروانی به رشته تحریر درآمده است.
یادداشت روزنامه شرق درست سه روز پس از مرگ ایروانی در غربت
رحيم ايرواني رفت
نويسنده: محمدصادق جنان صفت
آرم زردرنگ “كفش ملي” در پررفت وآمدترين چهارراه ها و ميدان هاي پايتخت و مراكز استان ها و شهرهاي كوچك همچنان درخشان است و خودنمايي مي كند. مردان ميانسال ايراني هنوز به كفش ملي اطمينان دارند كه فرزندان خود را به اين فروشگاه ها مي برند تا كفش ارزان بادوام و زيبا خريداري كنند. آنها شايد نمي دانند كارخانه عظيم و بزرگ كفش ملي در اسماعيل آباد جاده مخصوص كرج به نعش تبديل شده و بخش هايي از آن به انبار سايپا تبديل شده است. كارخانه هاي كفش ملي در اسماعيل آباد يك شهر بود و ۱۷ كارخانه كه هزاران كارگر، مهندس، تكنسين، مدير مالي و… در آن فعاليت مي كردند. وقتي كفش ملي بود و بازار داخلي را با كفش وين و كفش بلا قبضه مي كردند كشور چين هنوز نام آور نشده بود. اين كارخانه ها را رحيم ايرواني در يك فرآيند زماني تاسيس كرد و آن را به بزرگترين كفش خاورميانه تبديل كرد. مشهور است كه ارتش سرخ اتحاد جماهير سوسياليستي و مردان و زنان مجاري، لهستاني و رومانيايي علاقه خود را به كفش ملي نشان داده و به آن وفادار شده بودند. رحيم ايرواني يكي از بورژواهاي بزرگ ايران بود كه كارخانه اش مصادره شد و خودش از كشور رفت. يكي از مرداني كه با او همكار بود تعريف مي كند او روزي به كناره هاي رود اترك رفت و سرزمين وسيعي كه كنار آن بود را ديد و اراده كرد آن را زير كشت ببرد تا علوفه توليد شود. دامپروري رونق بگيرد تا چرم خام كارخانه هاي هفتگانه چرمي كه به تازگي وارد كرده بود را از آنجا تامين كند. رحيم ايرواني در آخرين نامه اش به سعيدلو آمادگي خود را براي راه اندازي كارخانه اش اعلام كرده بود كه اجل مهلتش نداد. نگارنده بر اين باور است كه كشورهايي مثل ايران نياز به مرداني سرنوشت ساز مثل ايرواني دارند. آيا اين طور نيست؟
گردآوری: فرنام نامور
[EasyDNNnewsLink|290]