اخباراخبار ویژه

بخشی از کتاب کارستان/ گفت و گو با محمود کثیریها، از بنیان گذاران و اساتید پیشکسوت دانشکده مهندسی پلیمر و رنگ پلی تکنیک

بسپار/ایران پلیمر مهندس سید محمود کثیریها، هم یکی از پیشگامان ایجاد گرایش و رشته رنگ در کشور است و هم نامی است که در صنعت رنگ و رزین کشور بسیار از او یاد می شود. متولد … است و هر چند با هدف تحصیل در رشته کشاورزی به آلمان رفت، اما با دانش و تخصص رنگ به ایران برگشت و در ایجاد رشته مهندسی پلیمر و رنگ سهیم شد.

کثیریها: من برای تحصیل در رشته کشاورزی، ترجیحاً گل و گیاه، که مورد علاقه ی من بود به آلمان رفته بودم. پس از آموزش های نسبتاً تکمیلی زبان آلمانی و پس از مشورت هایی که انجام گرفت، قرار شد در رشته شیمی تحصیل کنم.
مطابق قوانین کشور آلمان، دانشجویان باید جهت شروع تحصیل، شش ماه گواهی انجام کار آموزی را همراه مدارک دیگر به دانشگاه مورد نظر ارایه می دادند. به عبارت دیگر، انجام کارآموزی در کشور آلمان برای همه، قبل از شروع تحصیل اجباری است که باید مرتبط با رشته تحصیلی متقاضی باشد. پیدا کردن محل کار آموزی خیلی هم ساده نیست.
مکاتبات با صنایع شیمیایی، برای پیدا کردن محل کار آموزی شروع شد. من خیلی خوش شانس بودم چون یکی از دوستان پدر خانم برادرم، دوستی در شرکت هنکل، که یکی از بزرگترین شرکت های شیمیایی در آلمان است، داشت. با او تماس گرفت و قرار شد ما رسماً درخواست کارآموزی را برای این شرکت بفرستیم و فرستادیم. پس از چند روز، جواب شرکت، مبنی برموافقت آنها برای انجام کارآموزی را دریافت کردم که خیلی خوشحال شدم. مدت شش ماه در شرکت هنکل در شهر دوسلدرف کارآموزی بسیار خوبی را زیر نظر استادان شرکت هنکل انجام دادم. شرکت ماهانه مبلغی هم در حدود 280 مارک به من پول کارآموزی می داد که البته در پایان سال از مالیات آنها کم می شد.

و چه طور از مهندسی شیمی به رشته مهندسی رنگ تغییر جهت دادید؟
کثیریها: همه چیز با یک فنجان قهوه تغییر کرد! در سال 1978 میلادی در زِمِستِر سوم شیمی بودم که یک روز یکی از استادان گروه رنگ دانشگاه که البته به رحمت خدا رفته است، به نام Prof. Dr. Arno Platzeck در یکی از راهروهای دانشگاه مرا صدا کرد و گفت که شما ایرانی هستید و من گفتم بله. گفت وقت دارید تا با هم یک فنجان قهوه بنوشیم و من هم با کمال میل پذیرفتم. از موضوعات مختلفی از جمله انقلاب صحبت شد و سپس پرسید که رشته تحصیلی من چیست که گفتم مهندسی شیمی. گفت با توجه به توسعه صنایع شیمی و پتروشیمی در کشورتان، آیا مایل هستید که رشته تحصیلی خود را تغییر و در رشته فناوری رنگ ادامه تحصیل دهید؟ من در ایران رنگ را در حد نقاشی در و دیوار می شناختم. اما اینکه رشته تحصیلی ام را فناوری رنگ انتخاب کنم ابدا به آن فکر نکرده بودم. کمی مکث کردم و سپس پرسیدم که امکان تغییر رشته تحصیلی از شیمی به رنگ برای من وجود دارد؟ ایشان گفتند بلی ولی لازم است تا من شخصاً خودم در خواست تغییر رشته را بنویسم. ایشان پس از حدود دو هفته، نامه من را که دانشگاه با آن موافقت کرده بود همراه خود آوردند و به من دادند. من هم چشم بسته و از همه جا بی خبر وارد دنیای رنگ شدم، به همین سادگی!
در ایران انقلاب شده بود. من مایل به ماندن در آلمان نبودم. با وجود پیشنهاد کاری خوب در یک شرکت رزین سازی در بلژیک و همچنین یک موقعیت شغلی در دگوسا و یکی دیگر در شرکت تولید رنگ خودرویی و ضدخوردگی Bling&Kemper راهی ایران شدم.
وقتی برای خداحافظی به دانشگاه نیدرراین رفتم، پروفسور پلاتس اِک خیلی با من صحبت کرد که حالا چند سال در اینجا بمان. من برایت کاری پیدا می کنم تا تجربه کسب کنی. گفتم من برای کاری مهمتر می خواهم برگردم به ایران. پرسیدند برای چه کاری؟ گفتم می خواهم در ایران رشته رنگ ایجاد کنم درست مانند اینجا. فوراً پرسیدند که آیا من پول زیادی دارم؟ گفتم نه. پرسیدند که آیا با مقامات دولتی ارتباطی دارم؟ گفتم نه. گفتند الان تمام دانشگاه ها در ایران تعطیل هستند چطور می خواهی این کار را بکنی؟ در آن زمان خیلی ها، از جمله ایشان اخبار انقلاب ایران را دنبال می کردند و در جریان مسائل ایران بودند.
در شهریور ماه سال ۱۳۵۹ همراه خانمم به ایران بر گشتیم.

نخستین تلاش ها برای ایجاد گرایش رنگ چگونه آغاز شد؟
کثیریها: در تهران در بهمن ماه سال 1359، از طریق یکی از دوستان مرحوم جناب آقای کریمیان، که شناخت خوبی از من داشتند به جهاد دانشگاهی واقع در خیابان فرانسه، معرفی شدم. قرار شد با یکی از مسئولین گروه فنی و مهندسی جهاد در مورد طرح خودم صحبت کنم. در آن زمان اکثر قریب به اتفاق طرح هایی که ارائه می شدند طرح های تولیدی و صنعتی و با هدف خودکفایی کشور بودند. به ایشان عرض کردم که این طرح تولیدی نیست بلکه ایجاد رشته جدید تحصیلی در یکی از دانشگاه ها است که اگر مورد موافقت قرار بگیرد از صد ها طرح صنعتی ارزشش بیشتر خواهد بود، البته کمی هم در این مورد پافشاری و اصرار کردم. فرمودند که برای همکاری نیاز به معرفی نامه دارند. معرفی نامه ای از مرحومه سرکار خانم منیره ی گرجی، که جلسات مذهبی داشتند برای من گرفتند. معرفی نامه دوم را هم مرحوم حجت الاسلام آقای حاج سید جمال الدین مرتضوی که دوستی دیرینه ای با ایشان داشتم از آقای ناطق نوری برای من گرفتند و من این دو معرفی نامه را به آقای مهندس ریاضی تقدیم کردم.
در نهایت مقرر شد تا من شرح کامل طرح را برای اعضای گروه بدهم. در روز موعود در جلسه، که در اتاق نسبتاً بزرگی هم برگزار شده بود حضور یافتم. دور تا دور میز استادان نسبتاً قدیمی دانشگاه، همراه با یکی دو استاد جوانتر حضور داشتند. در کنار بعضی از آقایان که نمی شناختم، آقای دکتر جلیل مستشاری، شیمیدان بزرگ هم تشریف داشتند. من آنچه در ذهن داشتم، ابتدا از انگیزه ی آمدنم به ایران و اهمیت رنگ در دنیا و توضیحی در مورد دانشکده ای که در آن تحصیل کرده بودم دادم و خلاصه نسبتاً جامعی در مورد رشته ی رنگ دادم. برای من این توضیحات مانند یک پنالتی در فوتبال بود که باید گل می شد. حتی توضیحاتی هم در مورد سیلابس های درسی که از آلمان آورده بودم خدمت آقایان عرض کردم. وقتی توضیحات من تمام شد آقای دکتر مستشاری بدون وقفه و با تشکر از پیشنهاد و به عبارت دیگر طرح من، از این طرح دفاع کردند و در مورد اهمیت آن توضیحاتی هم دادند. بقیه حاضرین هم پس از استماع صحبت های جناب دکتر مستشاری موافقت خود را با طرح پیشنهادی من اعلام کردند و طرح ایجاد رشته رنگ مورد قبول جهاد دانشگاهی مرکز قرار گرفت.
بنده به جهاد دانشکده پلی تکنیک تهران آن زمان معرفی شدم. درآن موقع دانشکده پلی تکنیک تهران حدود هفت انستیتو داشت به نام انستیتو شیمی، نساجی، برق، مکانیک، ریاضی، معدن، فیزیک، و عمران. در جهاد به من گفتند که چقدر حقوق می خواهید. من در کارخانه ایران برک ماهی پنج هزار تومان می گرفتم ولی در تهران در منزل برادرم ساکن بودم و اجاره ای نمی دادم و گفتم هرچقدر که مقدور می باشد. واقعاً دورانی بود که صداقت حرف اول را می زد و اخلاق واقعی در جامعه حاکم بود. پرسیدند که در خواست من چقدر است و من گفتم که ماهی سه هزار تومان کفایت می کند و فوراً همان مبلغ تصویب شد.
از فردای ورودم به پلی تکنیک شروع کردم به ترجمه ی سیلابس های درسی رشته ی رنگ. این کار البته خارج از برنامه های جهاد بود. از طرف جهاد از من خواستند تا کتابی را پیشنهاد و اقدام به ترجمه آن کنم و هر ماه گزارش پیشرفت کار را ارایه دهم. پس از ورود آقای مهندس ذبیحی، (آشنایی من با آقای مهندس ذبیحی، برمی گشت به سال 1975 میلادی در شهر کرفلد) حدوداً سه ماه بعد از من، از ایشان در خواست کردم تا در پروژه ی تاسیس رشته رنگ با هم همکاری کنیم و ایشان پذیرفتند. البته جلسات معینی هم با گروه فنی و مهندسی ستاد انقلاب فرهنگی در مورد تصویب سیلابس های درسی سایر رشته های فنی و مهندسی داشتیم. ماهی یک بار هم برای ارزیابی مدارک فارغ التحصیلان کشور های اطریش، آلمان و سوئیس به سازمان سنجش می رفتیم.

چه طور به دانشکده نساجی رفتید؟
کثیریها: من و آقای مهندس ذبیحی در دفتر کار خود در انستیتوی معدن نشسته و مشغول کار بودیم که کسی در زد و اجازه گرفت تا وارد شود. ایشان آقای دکتر گودرز افشاری، رییس انستیتوی نساجی بودند. فرمودند که از طریق جهاد دانشگاهی مطلع شده اند که ما طرح ایجاد رشته رنگ را به جهاد دانشگاهی پیشنهاد کرده ایم. فرمودند که چون در انستیتوی نساجی همکاران دیگری نیز در زمینه ی رنگ فعالیت می کنند از طرف جهاد آمده اند تا ما را برای ادامه همکاری به انستیتوی نساجی دعوت کنند. در جلسه ای که در انستیتوی نساجی آن موقع برگزار شد ما با آقایان دکتر حاجی شریفی و دکتر مرادیان آشنا شدیم. پس از یکی دو جلسه به ما پیشنهاد کردند که از انستیتوی معدن به نساجی نقل مکان کنیم.
طرح اولیه رشته رنگ و کلیه سیلابس های آن بر گرفته از دانشکدهء رنگ شهر کرفلد آلمان بود که در آن زمان حدود یک صد سال سابقه داشت و امروز نزدیک یکصد و پنجاه سال از عمر آن می گذرد و از قدیمی ترین دانشکده های رنگ اروپا، بلکه جهان است. هیچ درسی که مربوط به رشته نساجی باشد مانند دروس رنگرزی الیاف طبیعی و مصنوعی، چاپ، مواد واسطه و … در طرح اولیه ما وجود نداشت. با حضور این عزیزان سیلابس های درسی کمی تغییر کرد و بعضی از دروس نساجی به طرح اولیه ی ما اضافه و بعضی از دروس رنگ حذف شدند. دانشگاهها هنوز تعطیل بودند و ما از این فرصت استفاده می کردیم تا واحد های درسی رشته ی رنگ، که بعد شد گرایش رنگ را کامل کنیم. حالا دیگر حدود یک سال از حضور ما درانستیتوی نساجی می گذشت.
آقایان دکتر حاجی شریفی و دکتر مرادیان قبل از ما در دانشکده ی نساجی دروس رنگرزی و چاپ و شاید یکی دو درس دیگر را تدریس می کردند. تمرکز آنان بر روی سیلابس های دروس رنگرزی و چاپ ( Dying & printing ) و البته دروس اصلی دیگر مانند فیزیک شیمی جذب مواد رنگزا و فیزیک رنگ بود. گروه چهار نفره ی رنگ کم کم شکل گرفت. در نهایت طرح ایجاد گرایش رنگ در ستاد انقلاب فرهنگی، پس از حدود دو سال رفت و آمد و جلسات متعدد تصویب شد. بازگشایی دانشگاه های سراسر کشور هم در سال 1362 اتفاق افتاد و اولین داوطلبان تحصیل در رشته رنگ در همین سال، پس از کنکور سراسری وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدند که الحمدلله تا زمان حال، با تمام نشیب و فرازهایش ادامه پیدا کرده است.

از چه افراد موثر دیگری در این مسیر می توانید نام ببرید؟

(ادامه دارد …)

 

دستِ من با دستِ تو دستان شود
کارِ ما زین دست، کارستان شود

ه.ا. سایه

 

کتاب کارستان مجموعه گفت و گوهایی است با هشت تن از اساتید و بنیانگذاران دانشکده مهندسی پلیمر و رنگ که تاریخچه تاسیس این دانشکده را بازگو کرده اند. این کتاب از طریق فروشگاه آنلاین کتاب های تخصصی بسپار+ قابل تهیه است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا